31 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

یکی از پنج رمان نوجوانی که در زندگی باید بخوانید
مشابه این کتاب پیدا نمی‌شود

وقتی می‌خواهم کتاب «وقتی به من می‌رسی» را به نوجوان‌ها معرفی کنم، می‌گویم: از آن دسته کتاب‌هایی است که یک بار تا آخر می‌خوانی و می‌گویی: «ها؟!» و بعد دوباره می‌خوانی و وقتی تمامش کردی می‌گویی: «آها!»

از میان صدها رمان نوجوانی که تا به حال خوانده‌ام، «وقتی به من می‌رسی» یکی از بهترین‌هایشان است، یعنی اگر یک نفر بخواهد در زندگی‌اش فقط 5 رمان نوجوان بخواند و از من بخواهد اسم آن پنج کتاب را بهش بگویم، یکی از آن‌ها «وقتی به من می‌رسی» است. داستان این کتاب چیزی نیست که هر روز یا حتی هر سال در دنیا کسی بتواند خلقش کند.

ماجرای کتاب درباره یک راز بزرگ است. یک راز بزرگ با یک عالمه جزئیات کوچک که حرف زدن درباره آن‌ها باعث می‌شود لطف و شیرینی روایت داستان از دست برود. اصلاً برگ برنده این کتاب همین است که وقتی شروعش می‌کنید، ندانید فانتزی است یا رئال، عاشقانه است یا مدرسه‌ای و… پس فقط بخشی از داستان کتاب را در اینجا می‌آورم.

اواخر دهه هفتاد میلادی است و یک سری اتفاقات غیر قابل باور دارد رخ می‌دهد. یک روز وقتی میراندا و دوستش سال دارند از مدرسه به خانه می‌روند، کسی به شکم سال مشت می‌کوبد و دوستی سال و آماندا همان‌جا تمام می‌شود. میراندا هم مجبور می‌شود دوستان تازه‌ای پیدا کند. یکی از دوستان جدیدش هم مثل خود آماندا به تازگی از بهترین دوستش جدا شده است. ولی اتفاقات عجیب زندگی آماندا به مشت وسط شکم سال ختم نمی‌شود و بعد از پیدا کردن دوستان جدیدش، یک سری یادداشت‌های عجیب به دست آماندا می‌رسد. مثلاً: «من می‌آیم تا جان دوستت و زندگی خودم را نجات بدهم!»، یا «شما به مدرک احتیاج دارید، ساعت 3، کوله کالین.» آماندا حتی نمی‌تواند حدس بزند که چه کسی این یادداشت‌ها را می‌نویسد یا چطور سر از کمدش درمی‌آورند، اما برایش مثل روز روشن است که نویسنده یادداشت‌ها چیزهایی را می‌داند که هیچ کس دیگری نمی‌داند، چیزهای کاملاً شخصی که آماندا هرگز راجع به آنها با کسی صحبت نکرده است. میراندا به مادرش هم کمک می‌کند برای مسابقه‌ای با جایزه بیست‌هزار دلاری آماده شود.

همیشه در کلاس‌های داستان‌نویسی دیده و شنیده‌ایم که صفحه اول یک رمان و فصل اول آن، باید خارق‌العاده باشد، به طوری که یقه خواننده را می‌گیرد و به شدت تکانش می‌دهد. صفحه اول کتاب «وقتی به من می‌رسی» دقیقاً همین ویژگی را دارد. شما از صفحه اول درگیر ماجرا می‌شوید و بعد با جلو و عقب رفتن در زمان، جذب شیوه روایت داستان می‌شوید. بگذارید همینجا رازی را به شما بگویم: اگر از اول با حواس جمع داستان را بخوانید، شاید وقتی تمامش کنید، دیگر لازم نشود که دوباره بخوانیدش. ابتدای کتاب ما در آوریل 1979 هستیم و فصل بعد در آگوست یا سپتامبر سال قبل. پرش‌های زمانی کتاب گیجتان نمی‌کند، ولی هشیارتان می‌کند و بهتان اجازه نمی‌دهد داستان را (به هوای این که رمان نوجوان است) دست کم بگیرید. راستش را بخواهید، لحظات زیادی در این کتاب هست که همه چیز به هم ریخته و بی‌ربط به نظر می‌رسد، اما ربکا استید با هنرمندی تمام حواسش به تمام خرده‌روایت‌های داستان بوده و هیچ رازی را سربسته باقی نمی‌گذارد. آنچه که به نظر یک ماجای درهم و برهم می‌آید، یک راز شگفت‌انگیز است که از چپ و راست اتفاقات به گشایش آن کمک می‌کنند.

ویژگی دیگر این کتاب این است که هم نوجوانان از آن لذت می‌برند، هم بزرگسالان! همیشه در کتاب‌های برنده جایزه، به نکاتی توجه می‌شود که زیاد خوشایند کودکان و نوجوانان نیست، هرچند برایشان مفید است و این تفکر وجود دارد که چیزی که آنقدر خوب نوشته شده که جایزه می‌گیرد، حتماً جذاب نیست، اما این کتاب این تفکر را نقض می‌کند، همچنین این کتاب جنسیت یا سلیقه خاصی را مخاطب قرار نمی‌دهد و هم دخترها و هم پسرها و هم طرفداران کتاب‌های علمی‌تخیلی و هم طرفداران کتاب‌های رئال، دوستش خواهند داشت.

این کتاب هم به موضوع تبعیض نژادی و جنسیتی می‌پردازد، هم به خانواده توجه می‌کند، هم به موضوعات و دغدغه‌های نوجوانان در ارتباط با دوستانشان و مدرسه، هم مشکلات خانواده‌های تک والد یا با درآمد پایین، هم شکل‌گیری علاقه بین دخترها و پسرهای نوجوان و … در واقع یک کتاب همه فن حریف است. حتی از آنجایی که راجع به سال‌های مختلف دهه 1970 میلادی و اتفاق‌های مختلف آن دوران صحبت می‌کند، می‌توانید کتاب را در دسته کتاب‌های تاریخی هم قرار دهید!

در آخر، «وقتی به من می‌رسی» کتابی است که آدم را به فکر فرو می‌برد، اما نه به صورتی که مخاطبش احساس افسردگی کند. ممکن است نوجوانانی که به خواندن کتاب‌های شاد که در آن همه چیز سر جای خودش قرار دارد، عادت دارند، از این کتاب خوششان نیاید، اما برای خواننده‌ای که با فراغ بال به سراغ این کتاب می‌آید، «وقتی به من می‌رسی» یک کتاب سرگرم کننده و چالش‌برانگیز است. کتابی که مشابه آن را در بازار نشر امروز پیدا نخواهید کرد.

«وقتی به من می‌رسی» معتبرترين جايزه‌ جهانی ادبيات كودك، يعنی مدال نوبری را در سال 2010 برای ربكا استيد به ارمغان آورد.

 

عنوان: وقتی به من می‌رسی/ پدیدآور: ربکا استید، مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی/ انتشارات: افق/ تعداد صفحات: 274/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

ارسال نظر