«پاییز آمد» آغازی برای روایت نوع دیگری از خاطرات
او فقط همسر شهید نبود
زمانی که بر روی جلد کتابی و یا در توضیحاتش می خوانید که این کتاب خاطرات همسر شهید است، چه تصوری از کتاب در ذهن شما شکل میگیرد؟ احتمالا فکر میکنید کتابی که در دست دارید قرار است زندگی عاشقانه یک زوج را روایت کند، که در کنار یکدیگر لحظات خوش بسیاری را سپری کردهاند، عاشقانههای فراوانی را رقم زدهاند، در راه آرمانهای خود رنج و درد فراوانی را تحمل کردهاند و در نهایت سختی فراق بسیاری را از سر گذراندهاند. این مشابهت در موضوع تا حدی است که اغلب کتابهای تاریخ شفاهی در حوزه زندگی شهدا را میتوان با همین توضیح کوتاه، توصیف کرد.
هرچند راوی این کتابها همسران شهدا هستند؛ اما نحوه روایت داستان زندگی توسط همسران شهدا و یا نحوه تنظیم و نوشتن متن کتاب توسط نویسنده سبب میشود که در انتها ما شاهد روایت و داستانی باشیم که در آن همسر شهید تنها به عنوان راوی و نه شخصیت اصلی در آن حضور دارد، کسی که به طور کامل زیر سایه شهید تعریف شده و گویی سوژگی از خود ندارد. از این رو است که در این کتابها همسر شهید بودن خود دارای ارزش میشود و اعتبار شخصیت زن داستان به عنوان راوی روایت در همسر شهید بودن است و نه نقش خود در زندگی.
اما «پاییز آمد» آغاز تلاشی است برای رقم زدن نوعی دیگر از کتابهای خاطرات زندگی شهدا از زبان همسرانشان، نوعی دیگر که دیگر نمیتوان با همان یک پاراگراف ابتدایی این متن آن را توصیف کرد. شخصیت متفاوت فخرالسادات موسوی در کنار نوع روایت گلستان جعفریان سبب میشود که ما کتابی را پیش رو داشته باشیم که در آن فخرالسادات موسوی به عنوان راوی آن، بیش از آنکه همسر یک شهید باشد هویت مستقلی دارد. ریشههای این امر را باید در نوع تربیت و سبک زندگی این بانو جستجو کرد.
خانواده فخرالسادات موسوی از خانوادههای متجدد آن روزگار محسوب میشدند، در حدی که مادر آنان بر پوشیدن لباس همرنگ توسط خودش و دخترانش، استفاده از لوازم زنانه به روز مانند طلا و عطر تاکید ویژهای داشته است. در چنین شرایطی است که فخر السادات با راهنماییهای برادر خود، علا، مطالعات ایدئولوژیکش را آغاز میکند. «علا» که در آن سالها دانشجو دانشگاه تهران بود، خواهر خود را با کتابهای اسلامی و انقلابی آشنا میکند و حتی گاهی در انجام کارهای انقلابی در شهر زنجان و محل سکونتشان از او کمک میگیرد.
فخرالسادات هرچند در همچین فضای تربیتی و در چنین خانهای بزرگ شده است اما به مدد مطالعات، راه خود را پیدا میکند. راهی که به انقلاب 57 و به سالهای بعدش منتهی میشود. در بعد از انقلاب او کار خود را تمام شده نمیداند و به کسب مهارتهای گوناگون در حوزههای درمانی و نظامی میپردازد تا جایی که پس از انقلاب خود به عنوان مربی آموزش نظامی در سپاه فعالیت میکند و به واسطه همین فعالیتها است که احمد یوسفی با او آشنا شده و از او خواستگاری میکند.
همان طور که از زمینه شخصیتی فخرالسادات موسوی مشخص است او مدتها پیش از ازدواج با تعریف سبک زندگی متمایز از خانواده مادریاش در کسب هویت مستقل سیاسی و اجتماعی خود قدم برداشته است. هویتی که توسط اطرافیان نیز پذیرفته میشود و به زودی با وجود سن کم کارهای بزرگی در سپاه زنجان به او سپرده میشود. شاید در لابهلای صفحات این کتاب بتوان دلیل تمایل شهید احمد یوسفی برای ازدواج با او را در داشتن همین روحیه و هویت مستقل دانست.
او پس از ازدواج راهی را که خود آغاز کرده است با همسر ادامه میدهد تا آنجا که با خواندن این کتاب میتوان شاهد حضور ایدئولوژی انقلابی و اسلامی در زندگی این زوج باشیم، مرامی که سبب میشود زندگی سادهای را در پیش بگیرند، در فعالیتهای اجتماعی در کنار یکدیگر حضور داشته باشند. اما نباید از این نکته غافل شد که ادامهدار بودن این هویت سیاسی و اجتماعی فخرالسادات را باید مرهون همراهی و تشویقهای احمد یوسفی دانست.
اما آنچه مسلم است آن است که هویت مستقل فخرالسادات موسوی در این کتاب آنچنان خودش را به ویژه در نیمه نخست کتاب نشان میدهد که من به عنوان مخاطب پس از شهادت سردار شهید احمد یوسفی توقع داشتم کتاب ادامه پیدا کند گویی این کتاب بیش از آنکه بر محور احمد یوسفی باشد بر محور فخرالساداتی است که حالا بعد از شهادت همسر کارهای بیشتری برای انجام دادن دارد.
عنوان: پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی/ پدیدآور: گلستان جعفریان/ انتشارات: سوره مهر تعداد صفحات: ۲۴۰/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/