09 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

روایت یک شهروند عراقی از جنگ ایران و عراق
با فارسی شدیداً لهجه‌دار عربی

نام کتاب را که دیدم همان اول اسمش جذبم کرد. اصلا به هوای اسمش دیگر سراغ بقیه چیزهایش نرفتم. یک‌راست سفارشش دادم. دلم می‌خواست زودتر کتاب به دستم برسد و بدانم «بازیدار» کدام منطقه و کجاست. اما ناگهان بعد از خواندن «بی مقدمه» همه چیز تغییر کرد: «بازیدار آن کبوتری است که میان نیلی بی‌کران آسمان در پرواز زیبا و هنرمندانه خویش چنان در لحظه چرخ می‌زند و معلق می‌خورد که چشم و زبان و دل هر تماشاگری را به حیرت و تحسین وا می‌دارد. صحنه زندگی کم دارد از این کبوتر چرخ‌ها، از این آدم‌ها…»

کبوتربازهای حرفه‌ای، کبوتر بازیکن یا بازیدار را خوب می‌شناسند. همان که دسته‌ در حال پرواز کبوترها را با جلوه‌گری‌ها و ادا و اصول‌هایش نمایشی و زیبا می‌کند.

«بازیدار» قصه مردی‌ست عراقی، سرباز صدام در زمان جنگ ایران و عراق، آشپز چیره‌دست به‌خاطر پای ثابت بودن هیئت‌های امام حسین (ع). سید شیعه‌ ساکن کربلا.

سید عباس موسوی که دلش نمی‌خواسته برادر مسلمان، برادرش را به خاک و خون بکشد؛ دلش نمی‌خواسته شیعه روی شیعه اسلحه بردارد.

همان طور که در صفحه 101 کتاب می‌خوانیم:

«از خط که دور شدم دیگر سر و صدا ها کمتر و کمتر می‌آمد. اصلاً انگار همه چیز متوقف شد. انگار همه کشته، مجروح یا مثل من…! از جنگ متنفر بودم. از اینکه مجبور به کاری شوم که از آن کراهت دارم فراری‌ام. همانطور که به عقب آمده بودم چشمم به سربازان بسیاری افتاده بود که با انگیزه یا بی‌انگیزه روی خاک در خون خود می‌غلتیدند. اینکه زنده یا مرده بودند را نمی‌دانستم آنچه درک می‌کردم فقط چشم انتظاری خانواده‌هایشان بود. آنها یک تن نبودند هر کدام پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر و فرزندی در وجود خود به همراه داشتند که او نیز بر زمین افتاده بود. من نمی‌خواستم مثل آنها باشم. مایل نبودم به سرنوشت‌شان دچار شوم. از ایستادن مقابل کسانی چون خودم که شیعه و مسلمان و انسان بودند به شدت می‌گریختم.»

سید عباس که توی هتل قدیمی‌اش در دل کربلا روبه‌روی محبوبه‌سادات رضوی‌نیا نشسته، فقط به‌خاطر «حاج آقا» که منظورش حاج‌آقا ابوترابی، ریز و درشت زندگی‌اش و سیر تا پیاز اتفاقات زمان جنگ را تعریف کرده. با فارسی شدیدا لهجه‌دار عربی.

از تولد تا کودکی و نوجوانی و خدمت سربازی‌اش که هم‌زمان می‌شود با جنگ. از خواستگاری رفتن‌هایش و زن ایرانی‌اش. از زیر و بم فرارهایش از جنگ و زرنگی‌هایش برای گرفتن منصبی که نخواهد حتی یک گلوله به سمت کسی شلیک کند. از ترس‌ها و هراس‌هایش از بعث و استخبارات عراق و رفتاری که با فراری‌های جنگ داشتند و نهایتا از دل با صفایش که اسیر سید اسیران ایرانی می‌شود.

در قسمت دیگری از کتاب از سرنوشت فراری‌ها اینطور نوشته است:

«سیطره مهمی به نام فرق الاعدام که اگر کسی را در حال فرار در آن پیدا می‌کردند بی هیچ سوال و بازخواستی همانجا در محل مخصوصی که داشتند تیربارانش می‌کردند. او را پشت ساختمان می‌بردند و با شلیک گلوله به سرش هم به زندگی و هم به گریختنش یک جا پایان می‌دانند. این سیطره وابسته به صدام و قصر الجمهوری بود و در مورد فرار هیچکس اغماض نشان نمی‌داد. سرباز و درجه‌دار، فقیر و غنی، غریبه و آشنا همگی یکسان بودند.»

این قصه‌ «بازیدار» است. خاطرات سید عباس موسوی و روایتش از جنگ. جذابیت این کتاب در نوع زاویه‌دید راوی است. سید عباس به هیچ سمتی جز سمت امام حسین (ع) غش نکرده است. کشورش و مردم را تخریب نکرده و جالبی ماجرا این است که حتی رزمندگان کشته شده هموطنش را در جنگ «شهید» می‌خواند. اما در عین حال جانب انصاف را هم رعایت کرده و آن چه از اسرای ایرانی و صفا و خلوص‌شان دیده در قلب و باطن و زبانش حفظ کرده است.

محبوبه‌سادات رضوی‌نیا نویسنده این خاطرات طبق گفته خودش در «گفتار نویسنده» هیچ دخل و تصرفی در شخصیت سیدعباس نکرده و همان‌طور که با او مصاحبه کرده متن کتاب را نوشته است. همین امر با این که از نظر نویسنده باعث ثبت جذابیت‌های شخصیت راوی و ارتباط موثر با مخاطب شده، اما از نظر من خواننده کتاب را سخت‌خوان و در بسیاری قسمت‌ها ناخوانا کرده است. تمام دیالوگ‌های کتاب با فارسی لهجه‌دار و شکسته و بسته، بدون فعل و در بسیاری موارد غیر قابل فهم است. این موضوع شاید در حالت شنیداری یا یک مستند تصویری که صدا نقش زیادی در تاثیرگذاری آن دارد جذاب باشد، اما در متن کتابی که نزدیک به پانصد صفحه است و نیمی از کتاب گفت‌وگو از زبان راوی‌ست خسته کننده و کسل کننده است و خوانشش را رنج‌آور کرده. برای همین ممکن است خواننده از روی گفت‌وگوها بپرد یا حوصله خواندن کتاب تا آخر را نکند. ضمن این‌که کتاب می‌توانست با حذف یکسری از توضیحات و روایت‌ها و خاطرات اضافی یا حذف طول و تفصیل‌هایش کم حجم‌تر و خوش‌خوان‌تر شود.

در هر حال ایده جذاب کتاب و زاویه دید نابش و همچنین یک‌دستی و روانی قلم نویسنده می‌تواند نیرومحرکه ترغیب خواننده برای ادامه دادن کتاب باشد.

یکی دیگر از نقاط قوت کتاب طراحی جلد آن است که کاملا برآمده از روح راوی و درونمایه‌ اصلی خاطرات است. اسلحه‌ای غرق گل.

خانم رضوی‌نیا همچنین در «گفتار نویسنده» ذکر کرده‌اند که مصاحبه‌شان از کودکی تا سی سالگی سید عباس یعنی زمانی که مدت خدمتش در ارتش عراق پایان می‌پذیرد انجام شده و بقیه زندگی‌نامه سید که مربوط به انتفاضه شعبانیه، اشتغال سید عباس به عنوان آشپز در سفارت ایران در بغداد و جنگ با داعش است ناتمام مانده. وجود عکس‌ها از این خاطرات فقدان آن را به خوبی نمایش می‌دهد.

 

عنوان: بازیدار؛ جنگ به روایت یک شهروند عراقی، سیدعباس موسوی/ پدیدآور: محبوبه‌سادات رضوی‌نیا/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 471/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

ارسال نظر