زندگی با سالمندان و چالشهایش در کتاب «مامانبزرگ جدید»
به کودکان اعتماد کنیم
یکی از چالشهایی که همیشه والدین با کودکان خود دارند، برخورد و مدل ارتباطی کودکشان با افراد کهنسال است. کودکان در برههای از سن خود، زمانیکه روابط دوستانهشان درحال شکلگیری است، از روبهرو شدن و ارتباط گرفتن با افراد مسن خودداری میکنند. عدم تمایل خردسالان در ارتباط گرفتن با افراد مسن منجر به عدم پرورش مهارت ارتباطگیری آنها با بزرگترها میشود. از طرف دیگر کودکان، نیازمندیها و هچنین آسیبپذیریهای دوران کهنسالی را نمیشناسند و مدل رویارویی با آن را نمیدانند.
کتاب «مامانبزرگ جدید» دقیقا روی همین نکته دست گذاشته و مدل ارتباطی نوهـمادربزرگی را به تصویر کشیده است. فینی کودکی است که با مادربزرگ جدیدی روبرو شده است. او در ابتدای کتاب، مادربزرگ قدیمی خود را برای مخاطب معرفی میکند و از چالشهایی که در گذشته با مادربزرگ قدیمیاش داشته است، میگوید. اولین نکتهای که در کتاب به چشم میخورد، چالش ناشی از شکاف نسلی بین مادربزرگها و نوههایشان است. مادربزرگ قدیمی فینی به نوه خود بابت ظاهرش انتقاد دارد. «مامان بزرگ قدیمی همیشه از مدل موهایم شاکی بود. «فینی باز دوباره چه بلایی سر موهات آوردی؟» آه میکشید و سرش را با نارضاینی تکان میداد.»
اما مدل برخورد فینی در بیان انتقاد مادربزرگش نه اجتناب است و نه شکایت. نویسنده نشان میدهد که بعد از چنین دیالوگی فینی و مادربزرگ به تفریح میروند و هیچ خللی در ارتباطشان پیش نمیآید.
اما مادربزرگ جدید چه کسی است؟ مادربزرگ جدید همان مادربزرگ قدیمی فینی است ولی با یک تغییر بزرگ. وقتی نویسنده به معرفی مادربزرگ جدید میپردازد، خواننده کودک متوجه تغییری که در مادربزرگ فینی بهوجود آمده است، میشود.
الیزابت اشتاین کلنر، با لطافت و بدون اینکه اسمی از بیماری «آلزایمر» بیاورد به بیان این نکته در داستان میپردازد. در همان صفحات ابتدایی کتاب، فینی با چالش جدیدی روبهرو میشود و آن هم نگهداری و مراقبت از مادربزرگ سالمندش است که از قضا دچار فراموشی هم هست. ماجراهای بامزهای که بین این نوه و مادربزرگ بهوجود میآید، خواننده را ترغیب میکند تا با فینی همراه شود و مشتاقانه در ذهنش به دنبال حل مسائلی بگردد که در طول داستان به آنها برخورد میکند. نویسنده هوشیار است که در طول این روایت کوتاه از عنوان بیماری برای مادربزرگ و توصیف شرایط او استفاده نکند. به همین دلیل است که از عنوانهای «مادربزرگ قدیم» و «مادربزرگ جدید» استفاده میکند. او مادربزرگ قبل از بیماری را با عنوان «مادربزرگ قدیم» و بعد از بیماری را «مادربزرگ جدید» مینامد و با همین عنوان رفتارهای او را که بهنظر فینی عجیب میآید، توصیف میکند.
از طرف دیگر این کتاب برای والدین هم کاربردی است. نویسنده در طول این روایت به پدرومادرها هم میآموزد که در مواجهه با چنین شرایطی یعنی بیماری پدربزرگ و مادربزرگ، کودکان منفعل خود را مسئولیتپذیر تربیت کنند و بخشی از مراقبت آن سالمند را به کودک خود محول کنند. والدین باید ضمن توصیف شرایط از کودکشان بخواهند که بخش کوچکی از فرایند مراقبت و توجه به سالمند را با توجه به سنشان برعهده بگیرند. «مامان با چهرهی نگران دائم گوشزد میکند: ما باید مدام یه چشممون به مامانبزرگ باشه فینی.» و در جای دیگری از کتاب میخوانیم که وظیفه نگهداری از مادربزرگ برخی از اوقات به فینی واگذار شده است: «امروز نوبت من بود که یک چشمم به مامانبزرگ باشد تا مامان برود به همسایه سر بزند.»
اشتاین کلنر نخواسته است که با نوشتن این داستان، مراقبت از سالمند را بدون چالش و دردسر نشان دهد. ما در طول داستان با عصبانیت و حتی خستگی فینی برای مراقبت از مادربزرگش برمیخوریم. اما بازهم فینی است که همراه مادربزرگ میشود و به او در بعضی از کارهایش کمک میکند: «مامان بزرگ نشست و شروع به خودن صبحانه کرد. ولی نمیتوانست قاشق را درست توی دهانش ببرد. من کمی کنارش نشستم و باهم سعی کردیم این کار را انجام دهیم.»
در کنار بیان طنز و لطیف کتاب، تصویرگریهای پر از جزئیاتی که مایکل روئر انجام داده است، به انتقال بهتر مفاهیم کمک کرده است. برای همین است که این کتاب نه تنها برای کودکان که برای والدین هم میتواند راهنمای خوبی باشد تا یاد بگیرند در مواجهه با چنین شرایطی به کودکشان اعتماد کنند، به آنها مسئولیت بدهند و اگر در طی این ارتباط خشم یا خستگی از کودکشان دیدند به او حق بدهند.
عنوان: مامانبزرگ جدید/ پدیدآور: الیزابت اشتاین کلنر، مترجم: نونا افراز، تصویرگر: مایکل روئر/ انتشارات: هوپا/ تعداد صفحات: 28/ چاپ: چهارم/ رده سنی: +7.
انتهای پیام/