«آبنبات هلدار» روایتیست از دههای عجیب در تاریخ معاصر
خندههای امروز، اشکهای دیروز
محسن نوجوان سرسخت، خودرای و لجوجی است که با درس خواندن هم میانهای ندارد. محسن با خانوادهاش در بجنورد زندگی میکنند. او برادری به نام محمد و خواهری به نام ملیحه دارد. محسن که نقش راوی داستان را دارد، از کم و کیف زندگی خودشان در دوران جنگ تحمیلی میگوید. برادرش محمد که فعال بسیجی است، خانواده را راضی میکند تا به جبهه برود. او در یکی از عملیاتها به اسارت گرفته میشود و گرچه حضور فیزیکی در داستان ندارد، اما در واقع متافیزیک و قدرت حضور او محور اصلی داستان و ماجراهای رخداده در طی رمان است. محسن مثل بعضی آدمبزرگهای دنیای واقعی هر شب وقت خواب که میرسد، پرونده اعمال خودش را باز میکند و به کارها و شیطنتهایش فکر میکند و تصمیم میگیرد از فردا همه کارهایی که میداند ناپسندند را ترک کند. او مثل همه نوجوانهای این سن و سال میل عجیبی به دوست داشته شدن دارد. میخواهد مانند «داداش محمّدش» باشد. «آقا و خوش اخلاق و دوستداشتنی» اما فردا که از راه میرسد، دوباره مثل همان آدمبزرگهای دنیای واقعی قول و قرارهایش را فراموش میکند و فردا صبح همان آش و همان کاسه است. اما با اسارت محمد، محسن دچار یک تکانه شدید روحی و ذهنی میشود و به همین واسطه تلاش میکند دیگر آن بچه مردم شرور سابق نباشد. او با همت و کوششی که سخت از وی بعید است، خود را به رتبههای بالای تحصیلی میرساند و به واسطه همین تلاش و کوشش و نتایج مترتب بر آن مایه تعجب و حیرت همه میشود. قبولی ملیحه در دانشگاه نیز تکانه مثبت دیگری است تا محسن بیشتر از پیش به درس و مدرسه اهمیت بدهد. سرانجام با امضای قطعنامه و پایان جنگ، خبر آزادی اسرا و بازگشت آنان همگان را به وجد میآورد. محمد باز میگردد و پس از سالها، فرزند نادیده خود را به آغوش میکشد، در حالی که یک پای خود را در منطقه جا گذاشته است.
کل ماجراهای کتاب «آبنبات هلدار» حول همین اتفاقاتی میگذرد که ما از دریچه ذهن و زبان و شخصیت محسن با آنها مواجهه پیدا میکنیم.
دهه شصت از آن مقاطع زمانی است که در میان دهههای معاصر ایران بیش از هر مقطع دیگری واجد مولفههای متعدد و متنوع پژوهشی بوده است. دههای که بلافاصله پس از انقلاب سال 57 از راه میرسد آن هم در حالی که در آن یکی از عجیبترین و طولانیترین جنگها در جریان بود.
«آبنبات هلدار» در شهر بجنورد دهه شصت روایت میشود. نویسنده با تسلط بر ادبیات مردم بجنورد داستانی بومی را نوشته اما در عین حال حواسش به خوانندگان غیربومی هم بوده و تکتک این کلمههای محلی را، در پانوشت کتاب توضیح داده است. این کتاب میتواند الگویی برای نویسندگانی باشد که قصد دارند در روایت داستانی و حتی غیرداستانی خود از گویش محلی استفاده کنند و ترس از خوانده نشدن اثر و عدم ارتباط با خواننده، آنان را از این کار باز میدارد. گرچه تلاش بیشتری برای اعرابگذاری و یا اصلاح فونتیک، لازم به نظر میرسد.
برخی اشارات تاریخی به وقایع و پدیدههایی که در روزگار مردمان دهه شصت نقش جدی داشته است ازمواردی است که میتواند کتاب و داستان را برای آدمهای همان موقع، جذاب و خواندنی کند. نکته مثبت این اتفاق آن است که نویسنده اصراری بر پررنگ کردن و تاکید بیش از اندازه بر آن ویژگیها نداشته است. اما به هر حال به قدر کفایت به آنها پرداخته است. مثلا اشاره به سریال «سالهای دور از خانه» که در آن برهوت جنگ و فقدان امکانات و وسایل سرگرمی تقریبا همه ملت را درگیر خودش کرده بود. و یا اشاره به کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 طی مناسک حج در عربستان که موجب ضریب گرفتن التهاب و اندوه و خشم در مردم ایران شد. از میان روایتها و یادآوری شرایط آن روزگار که توسط مهرداد صدقی به آنها اشاره شده نحوه اعلام نتایج کنکور با پرداختن به جزئیات آن است که تصویری پررنگ و جذاب دارد.
ناگفته نماند ترسیم فضایی مملو از شوخی و طنز و مطایبه از آن دهه عجیب که تقریبا همهاش در جنگ و سختی گذشت برای آنهایی که خیلی در آن شرایط نزیستهاند شاید طنز محسوب شود اما نمیتوان منکر شد که همین اتفاقات و وقایعی که موجب خنده برخیها میشود، سبب جوشیدن اشک و خوندل خیلیهای دیگر هم شده است. روزگار بمباران شهرها، اوجگیری عملیات در مناطق مختلف مرزی، بالا رفتن آمار شهدا و جانبازان، کمبود برخی داروها و دیگر مشکلاتِ ناشی از جنگ، اگر در هر جغرافیایی از جهان اتفاق میافتاد، میتوانست حکومت را ساقط کند و تمامی تلاشها و فعالیتها را تحت الشعاع خود قرار دهد و موجی از نگرانی، عصبّیت و اعتراض را با خود به همراه داشته باشد که در ایران با نجابت و صبر و همراهی مردم این اتفاق نیفتاد.
فضای کلی کار کاملا تحت سیطره طنز است مهرداد صدقی در این رمان از تکنیکهای طنز متنوعی بر پایه تکنیکهای زبانی استفاده کرده است. بیشترین و قویترین تکنیک استفاده شده در این رمان شگردهای شخصیتمحور است که با قدرت در رمان ظاهر شدهاند این تکنیکها باعث شدهاند که شخصیت اصلی در این اثر به عوان شخصیتی طنز شکل بگیرد. انسجام و پیوند این تکنیکها در رمان باعث شده که گفتار، حرکات و رفتارهای محسن نوجوان به عنوان شخصیت طنز رمان بسیار واقعی در رمان بنشیند. شگردهایی مثل کوچکسازی (تشبیه مضحک و حیوانات)، کاریکاتور، انعطافناپذیری و حماقت یا لودگی دست به دست هم دادهاند تا این فرایند اتفاق بیفتد. مثلا تشبیه مضحک یکی از تکنیکهای ایجاد موقعیت طنز است. در تشبیه مضحک رابطه میان مشبه و مشبهبه چنان ناسازگار و خلاف انتظار است که باعث احساس تمسخر و خنده میشود. این احساس کمیک را میتوان حاصل مقایسه ذهنی مشبه و مشبهبه و درک تضاد میان آن دو از سوی مخاطب دانست(صفایی و ادهمی، ۱۳۹۳: ۲۵۶).
و یا مثلا در صفحه ۱۳ میخوانیم: «سعی کرد قیافه حق بهجانب به خود بگیرد و گفت: خا خدایی شم خنده داره. عین این ممانه که بخوای یک مترسک توی یک کت گشاد قایم کنی».
تشبیه به حیوانات هم یکی از شیوههای کوچکسازی است که در ادبیات جهان همچنین در ادبیات فارسی دارای سابقه طولانی است. صدقی در صفحه ۳۶ از این تکنیک استفاده کرده است: «تا بچهای خوبی؛ ولی بزرگ که بشی تو یم یک خری مشی مثل بقیه» برای آگاهی از همه تکنیکهای طنز به کار رفته در این رمان به مقاله بررسی تکنیکهای طنز در رمان «آبنبات هلدار» نوشته خانم نعیمه ترکمننیا و حسین عباسزاده منتشر شده در دوفصلنامه ادبیات دفاع مقدس دانشگاه شاهد زمستان ۱۳۹۹ مراجعه کنید.
اما در پایان بد نیست که اشاره کنم فقدان تناسب و هماهنگی میان سن راوی با گفتارش میتواند موجب انفکاک ذهنی و عاطفی خواننده و اثر شود و همراهی خواننده با آن را دچار دستانداز کند.
ـ منابع:
ـ نمود تکنیکهای طنز در ساختار پیرنگ داستانهای فرهاد حسنزاده، علی صفایی و حسین ادهمی، فصلنامه علمی و پژوهشی زبان و ادبیات فارسی شماره سی و دوم.
ـ مقدمهای بر طنز و شوخطبعی در ایران، علی اصغر حلبی.
عنوان: آبنبات هلدار/ پدیدآور: مهرداد صدقی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 416/ نوبت چاپ: بیستوپنجم.
انتهای پیام/