01 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

دل عاشق تا جان دارد در گرو معشوق است
راه و رسم پرواز عاشقانه

در مواجهه با کتاب «پاییز آمد» که روایت‌گر خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی است، شاید کسانی بیشترین لذت را ببرند که هنوز شور انقلاب، دغدغه دفاع از حقانیت و زیست مجاهدانه را در دل دارند؛ آنهایی که هنوز از شنیدن خاطرات دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس لذت می‌برند و خود را مدیون انقلابی‌ها می‌دانند.

اگر تصمیم به خواندن این کتاب گرفتید، اول از همه از رویکردهای متحجرانه نسبت به شهدا و روابط عاطفی و خانوادگی آنها کوتاه بیایید و بپذیرید که توصیف ظرافت و نرمی روحیات آنها نه تنها جایگاه والایشان را خدشه‌دار نمی‌کند بلکه کمک می‌کند تا ما دورافتاده‌های چشم‌بسته و جامانده در دیار غریب، بدانیم توفیق شهادت این افراد، اتفاقا ثمره همین مهرورزی و عاشقانه زیستن آنهاست. باور کنید تصاویر صرفا ملکوتی، قدسی و دست‌نیافتنی که از شهدا در ذهن برخی از افراد شکل گرفته، درست نیست.

باید پذیرفت آنها هم انسان بوده‌اند و نیازهایی مشابه همه انسان‌ها داشته‌اند و بیان این ویژگی‌های شهداست که ما را دل گرم می‌کند که بتوانیم چنین جایگاهی را برای خودمان هم متصور شویم و با آنها احساس نزدیکی بیشتری کنیم. ضمن اینکه خیلی از کسانی که همچنان پایبند انقلاب هستند، دقیقا عاشق همان انقلابی‌ها و سپاهیان خالص اول انقلابند. همان سپاهیانی که خوراک جسم‌شان در جبهه‌های نبرد ناچیز بود، اما وسعت روح‌شان دریا. مردان و زنانی که لباس سپاه افتخارشان بود و شهادت آرزویشان. عادی زندگی می‌کردند، خطاهایی هم داشتند، اما در راه عقیده جان فدا کردند.

در کتاب «پاییز آمد» فخرالسادات موسوی در شرح زندگی‌نامه‌اش، جزئیات مهمی از روابط خود و همسر شهیدش، سردار احمد یوسفی فرمانده سپاه زنجان را بیان می‌کند، آنقدر جزئی و زیبا که احتمالا با رسیدن به قسمت‌هایی از کتاب، به او حسادت می‌کنید، به اینکه چه همسر هم‌پایی داشته و چه زندگی مشترک عاشقانه‌ای را هرچند کوتاه تجربه کرده است و…

راه سنگلاخی که این شیر زنان انقلابی در زندگی طی کرده‌اند، در مقایسه با زندگی‌های زرق و برق‌دار و مادی‌گرای بسیاری از آدم‌های امروز و در قیاس با زنانی که ماهیت خود را چیزی بیشتر از عروسک همیشه آرایش کرده و سرخاب سفیدآب شده نمی‌دانند، واقعا آموزنده است و شاید به ما یادآوری می‌کند که وسعت دیدمان را بیشتر کنیم و گاهی پا را از شرایط معمول زندگی فراتر بگذاریم و ارزش‌های فردی و جمعی را برای خودمان بازتعریف کنیم.

«پاییز آمد» خواننده را با روحیات زنی مبارز و مجاهد، از کودکی تا بزرگسالی آشنا می‌کند و با چینش و نوشتاری روان، پیش زمینه‌ای می‌سازد تا درک کنیم وقتی بعدها فخرالسادات با آن‌همه تنهایی و مشکلات روبه‌رو می‌شود، چطور تا این حد مقاوم است و خواننده را به این فکر فرو می‌برد که سرچشمه استقامت این زن در برابر ترس‌ها و دل کندن‌ها کجاست؟ کدام ایمان و عقیده فرامادی او را تا این حد جسور کرده است؟

بدون شک در بین خواننده‌های این زندگی‌نامه هستند کسانی که طعم عاشقی را چشیده‌اند و می‌دانند عاشق واقعی از معشوق دل نمی‌کند و اگر هم دل کند، قیمت این کار گران است، آنقدر گران که ذره‌ای از روح آدمیزاد با این دل کندن‌ها، کنده می‌شود. ما در این زندگی‌نامه با شرح دو عشق در زندگی یک زن مواجه هستیم؛ عشق فخری به مبارزه در راه اسلام و عشق فخری به همسرش. این دو عشق برای او و احمد عزیزش یک معنا دارد و واضح است که فخری هیچ‌وقت از دو عشقش دل نکنده است. او تا وقتی در سردخانه بالای سر همسرش نرفته بود، امید داشت که او زنده باشد. شاید فخری همان زمانی که برای آخرین بار با همسرش؛ احمد یوسفی به زیارت امام هشتم (ع) رفت، اسماعیل درونش را ذبح کرد و در دل به شهادت سردار رضایت داد که این شهید والا مقام هم به آرزویش رسید و شهید شد. ضمن اینکه در خلال روایت هم می‌خوانیم که احمد به فخری که بارها رویاهای صادقه‌ای درمورد شهادت همسرش می‌بیند، می‌گوید تحقق شهادتش در گرو رضایت اوست. با این حال فقط خدا می‌داند که دل عاشق تا جان در بدن دارد در بند معشوق است.

فخری داستان «پاییز آمد»، ترکیبی شنیدنی و خواندنی از زنانگی و جنگندگی است. او همانقدر که عاشق مردش است، بر سر عقیده‌اش هم استوار است و در واقع عشق فرازمینی این زن آنقدر ریشه‌دار و آگاهانه است که هیچ‌گاه به‌خاطر عشق زمینی خود دست از آن نمی‌کشد. فخرالسادات موسوی یقین دارد که همسرش شهید می‌شود نه اینکه علم غیب داشته باشد، اما او در دل ماجراست، خودش مبارز است و بیشتر دوستانشان شهید شده‌اند. فخری با شهادت و رفتن بیگانه نیست بنابراین تصور اینکه احمد یوسفی هم بار سفر ببندد و توفیق شهادت پیدا کند، آن هم در دوره تاریخی که کشور با بحران جنگ تحمیلی درگیر است، در ذهن او امری مسلم است. نکته جالب اما اینجاست که با وجود چنین احتمالی، فخری جلوی رفتن همسرش به جبهه را نمی‌گیرد و راضی به رضای حق است. تسلیم شدنی بزرگوارانه از جانب یک زن عاشق که دین آن تا همیشه بر گردن ماست و البته پرداخت نشدنی است. او حقیقتا تسلیم است، حتی اگر مجبور شود فرزندانش را بدون پدر بزرگ کند و خودش در اوج جوانی تنها شود.

باید از حق نگذشت و یادآوری کرد که گلستان جعفریان نویسنده خاطرات فخرالسادات موسوی اگر قلم توانمندی نداشت، ممکن بود گرفتار سانتی‌مانتالیسم شود در حالی که از نگاه من، اگر خواننده‌ چنین نظری نسبت به «پاییز آمد» داشته باشد، به معنای آن است که درکش از روایت در سطح مانده و آنقدر گرفتار توصیفات عاشقانه کتاب شده که در مواجهه نخست به آن، برچسب سانتی‌مانتال چسبانده است. به هر روی «پاییز آمد» هر ضعفی داشته باشد، صراحتی که روایتش را به رخ کشیده، همان نقطه قوت اثر است و آن را از کلیشه‌گویی‌هایی که در مورد زندگی شهدا مطرح می‌شود، نجات داده است. زن مسلمان در این روایت زنی منفعل نیست و مرد مسلمان هم در هیچ جای این زندگی‌نامه نقش رئیس را بازی نمی‌کند. فخری در خانه محبوس نیست، آواز می‌خواند، برای شوهرش دلبری می‌کند و در عین حال نجیب است و نقش مادری را به بهترین شکل ایفا می‌کند. احمد هم همه وظایفش را در بیرون از خانه تعریف نکرده، او همان مرد مسلمانی است که به زنش خدمت می‌کند و تا جایی که توان دارد وسایل رفاه و آسایش خانواده‌اش را آماده می‌کند. احمد مشوق فخری است و از او می‌خواهد منفعل نباشد و در اجتماع تاثیر بگذارد. بله ما چنین اسطوره‌ها و الگوهایی داریم که می‌توانند سرمشق زوج‌های جوان باشند تا به جای چیدن بال‌های یکدیگر به اسم دین و نجابت و حفظ حیا، موجب پرواز و تعالی هم می‌شوند. مثل فخری و احمد، تا جایی که یکی از آنها به فیض شهادت نائل می‌شود و چه توفیقی بالاتر از این برای یک انسان آزاده؟!

لازم نیست ادای منورالفکرها را دربیاورید، اما بدون قضاوت، تصویر واقع‌گرایانه از رابطه یک زوج مسلمان مبارز را در «پاییز آمد» در ذهن مجسم کنید و بپذیرید که اسلام دین دست و پاگیری نیست. اسلامی که احمدها برای آن شهید شدند، دین پرواز کردن‌هاست؛ پرواز عاشقانه‌ای که فخرالسادات موسوی خیلی زیبا راه و چاهش را به ما نشان داده است.

 

عنوان: پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی/ پدیدآور: گلستان جعفریان/ انتشارات: سوره مهر تعداد صفحات: ۲۴۰/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

ارسال نظر