10 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

«برده سور»؛ شیک و پوک مثل کومله
فرار از زندان

بعد از انقلاب اسلامی، برای فروپاشی آن یکی از اقدامات، فعال نمودن گسل‌های اجتماعی با تاکید و تکیه بر وجود اقوام مختلف در ایران بود. این فعال نمودن گسل‌ها بعد از وقوع جنگ تحمیلی در برخی نقاط شدت بیشتری یافت. مثلا در غرب ایران که محل سکنای تاریخی اقوام کرد است گروه‌های جدایی‌طلب در کنار عراق علیه ایران و هر کردی که با آنها موافق نبود فعالیت می‌کردند. فعالیت که چه عرض کنم؟ بیشتر جنگ بود و ربودن و کشتن. آن هم به فجیع‌ترین شکل ممکن.

مهر 1401 که این یادداشت را بر کتاب برده‌سور نوشته کیانوش گلزارراغب می‌نوشتم طرح سرنگونی جمهوری‌اسلامی با فعال شدن مجدد این گروهک کلید خورده بود. بسیاری از نوجوانان و جوانانی که آن روزها در خیابان‌های برخی شهرها گرفتار خشم کور و هیجان کاذب شده بودند اگر عنوان سازمان کومله را نشانشان بدهی حتی بلد نیستند درست تلفظش کنند چه برسد که بدانند این سازمان جنایتکار برای رسیدن به هدفش که جدایی کردستان ایران از خاک ایران است، دست به چه جنایات فجیعی زده‌اند. فجیع کلمه‌ای است که من نوشتم و شما خواندید اما آنها که تاریخ خوانده‌اند می‌دانند فجیع نمی‌تواند گستره و عمق جنایات آنها را نشان بدهد.

سازمان کومله کردستان حزب کمونیست ایران با مشی سیاسی کمونیستی و چپ رادیکال فعالیت می‌کند. این گروه در گذشته سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران نام داشت، اما با تأسیس حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۶۲ به این حزب پیوست و با پذیرفتن نقش سازمان منطقه‌ای این حزب در کردستان ایران، نام خود را به کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران تغییر داد و از آن زمان با این نام فعالیت می‌کند.کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران همزمان با انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷، به همراه دیگر احزاب و سازمان‌ها در کردستان ایران برای مقابله با انقلاب دست به فعالیت مسلحانه زد.

این یک تاریخچه خیلی جمع‌وجور و کلی از این سازمان تروریستی است. این سازمان در جنگ هشت ساله و تحمیلی عراق علیه کشور ما طیف وسیعی از اقدامات مسلحانه و تروریستی را انجام داد.

کتاب برده سور سومین اثر از سه‌گانه زندان کومله در زمان جنگ تحمیلی به قلم کیانوش گلزارراغب است. او پیش از این کتاب شُنام را بر اساس خاطرات خودش از زندان کومله و کتاب عصرهای کریسکان را براساس خاطرات امیر سعید‌زاده با همین فضا نوشته است.

کتاب برده سور که این سه‌گانه را کامل می‌کند هم مانند دو کتاب دیگر توسط نشر سوره مهر به چاپ رسیده است. این مجموعه سه‌گانه روایت سه فرد گرفتار در دستان کومله است که تجربیات تکان‌دهنده و گوناگونی را پشت سر می‌گذارند؛ از شکنجه و دیدن اعدام هم‌بندی‌ها تا فرارهای بافرجام و نافرجام.

زندان کریسکان در منطقه برده سور واقع بود از این‌رو بخش مشترکی بین هر سه کتاب شنام، عصرهای کریسکان و برده‌سور درباره فرار امیر سعیدزاده است؛ در شنام نویسنده خاطراتش را از زاویه‌دید خودش روایت می‌کند و به ماجرای فرار می‌پردازد و تا جایی را برای مخاطب بازنمایی می‌کند که او فرار می‌کند، در عصرهای کریسکان خود سعیدزاده فرار را از دید خودش روایت می‌کند و ما بعد از فرار، ماجراهایی را داریم که بر او گذشته است. در برده سور هم بخشی از خاطرات برمی‌گردد به زمان فرار سعیدزاده و دیگر اینکه چون نویسنده در آن ایام نوجوان و کم تجربه بوده، پس از یدالله خدادادمطلق راوی کتاب برده سور برای فرار مشورت می‌گیرد.

سه‌گانه کیانوش گلزار‌ راغب نشان می‌دهد آنچه کومله و دمکرات و فدایی‌ها از آزادی و حقوق بشر می‌گویند، چیزی جز شعارهای شیک و پوک و لقلقه زبان نیست. هدف چنان وسیله را توجیه می‌کند که نظامیان را در کنار غیرنظامیان شکنجه و اعدام می‌کنند.

نویسنده کتاب، کیانوش گلزارراغب درباره کتاب برده سور گفته است: «راوی کتاب برده‌سور، یدالله خداداد مطلق، معلم است و با توجه به اینکه اوایل انقلاب شهرهای دور و روستاها با کمبود معلم مواجه بودند و از مراکز استان‌های کشور درخواست نیروی آموزشی می‌کردند، او به همراه چند نفر دیگر از قم، داوطلبانه، به روستایی در کردستان می‌رود. همان ماه اول هم اسیر کومله می‌شود. هشت نفر بودند که تنها او زنده می‌ماند و همین اهمیت ماجرا را بیشتر می‌کند؛ چهارمعلم، سه پاسدار و بسیجی و یک سرهنگ ارتشی.»

اما بخش اصلی خاطرات راوی از جایی شروع می‌شود که فکر فرار به ذهن‌شان می‌آید، فراری که با یک قاشق شروع می‌شود: «فرار از چنگ کومله آدمکش و قاتل، شیرین و دلچسب بود. چون آزادی از دست این کمونیست‌های ازخدا بی‌خبر محال به نظر می‌رسید. دو راه بیشتر وجود نداشت یا اعدام یا مبادله. مبادله‌ای که انجام نمی‌شد و تنها راه باقی‌مانده پیش رو اعدام بود. پس برای رهایی از اعدام چاره‌ای نداشتیم جز امید و تلاش برای فرار از زندان‌های مخوف کومله.»

راوی کتاب، یدالله لابه‌لای خاطرات اسارت و چگونگی فرار از میان کوه‌ها و دره‌ها، برای خواننده کمی هم پرده از تفکرات و ایدئولوژی حاکم بر اعضای حزب کومله بر می‌دارد، افرادی که دانسته و ندانسته منکر دین و قرآن، خدا و پیغمبر و قیامت بودند و از جامعه اشتراکی دم می‌زدند: «اندک افراد باسوادی بین پیشمرگان کومله بودند که بیشترشان معلم اخراجی بودند و از ایدئولوژی کمونیستی و مائوئیستی دفاع می‌کردند… اما قریب به اتفاق پیشمرگان کومله یا بی‌سواد بودند یا به‌زور سواد خواندن و نوشتن داشتند ولی از فلسفه مارکس، هگل، لنین، سوسیالیزم و کمونیزم دم می‌زدند…»

«برده سور» روایت اسارت یک نیروی نظامی نیست، روایت معلمی است که برحسب وظیفه به استانی دور از محل زندگی‌اش فرستاده می‌شود، معلمی که از معمولی‌ترین اقشار جامعه است و تنها برای آموزش اعزام شده است اما به اسارت درمی‌آید، فرار می‌کند و میان حزب‌های مخالف دست به دست می‌شود. این کتاب فقط روایت یدالله نیست. یدالله فقط نمونه‌ای از بسیار است. مثالی روایی برای بسیاری از مردم مظلومی که اوایل انقلاب میان جاده‌ها و شهرهای کردستان و کرمانشاه، ازسوی احزاب کومله و دموکرات اسیر شده یا به شهادت رسیده‌اند.

در دو کتاب پیشین از این سه‌گانه با تصویرسازی دقیق‌تری روبه‌رو بودیم خاصه از فضای زندان که راوی و سوژه‌ها در آن به سر می‌بردند، در برده سور از آن فضاسازی خبری نیست. البته برای کسانی که دو کتاب قبلی را خوانده‌اند و حالا سراغ این کتاب آمده‌اند فضا کاملا آشنا است اما اگر در بدو امر سراغ برده سور بیایید خلاء این فضاسازی خودش را نشان می‌دهد.

به هر حال خاطرات و تجربیات سوژه آن قدری کشش و ظرفیت و جذابیت دارد که اگر آن را به اهلش بدهند می‌تواند یک فیلمنامه بسیار خوب از آن بنویسد. یک فرار از زندان وطنی و بومی و مهم‌تر از این واقعی نه تخیلی. همین عنصر موجب شده تا برده سور برای خواننده و مخاطب جذابیت داشته باشد.

در ژانر و زیرمجموعه خاطرات شفاهی جنگ تحمیلی بیشتر آثار متمرکز بر جنگ، وقایع و سوژه‌ها در جنوب ایران بود. حق کردستان و جبهه غرب خیلی ادا نشده است. به خصوص اینکه جبهه غرب به واسطه حضور نیروی کومله و پیش‌مرگان کرد و تقابل این دو گروه هم واجد اتفاقات مهم است و هم از منظر ضبط و ثبت و بازنمایی ضرورت انکارناپذیر دارد.

در این کتاب می‌خوانیم چطور هشت نفر هم اتاقی به سرپرستی یک سرهنگ ارتش هم قسم شده تصمیم می‌گیرند از زندان برده سور فرار کنند. آنها میان احزاب مختلف دست به دست می‌شوند و در نهایت از تمام این هشت نفر فقط یکی زنده می‌ماند آن هم کسی که از قم آمده و به انجام فرائض در ملأ عام بسیار پابند است چون این دو مورد از موارد نابخشودنی در حزب کومله است. این‌ نقاط عطف اگر از مصاحبه با سوژه و حضور نویسنده در آن مکان واقعی نبودند گمان می‌کردیم همگی از تخیل نویسنده ناشی شده است برای نوشتن یک داستان پر هیجان.

اما در بخش‌هایی از این کتاب، نویسنده که خود در قسمت‌هایی از حوادث حضور داشته کاملا ناخودآگاه به روند روایت آسیب وارد کرده است. به عنوان نمونه در بخش‌هایی که راوی و سوژه راجع به کیانوش (نویسنده) روایت می‌کند و از احساسات، عواطف و درونیاتش می‌گوید بزنگاه سختی برای نویسنده است که بین زاویه دید و راوی خلط نکند. مسأله‌ای که نویسنده این کتاب تا حدی گرفتار آن شده است.

در مجموع کتاب برده‌سور اثری قابل قبول، جذاب و آموزنده است. بیش از اینکه خوانندگان محترم را دعوت به مطالعه این کتاب کنم از آنان می‌خواهم دو جلد اول از سه‌گانه شنام، عصرهای کریسکان و برده‌سور را با دقت بخوانند تا از این رهگذر به فضای غرب ایران در هیاهوی جنگ تحمیلی و تاثیر حضور سازمان کومله و ارزش پاکسازی غرب از این سازمان در همان دوره آشنا شوند.

 

عنوان اثر: برده سور؛ خاطرات یدالله خداداد مطلق/ پدیدآور: کیانوش گلزار راغب/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 180/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

نظرات(3)

  • الیاس

    11 اردیبهشت 1402

    صرف نظر از محتوای کتاب، این نقد نیست، تبلیغ است.

  • الیاس

    11 اردیبهشت 1402

    برای مثال نوشته‌اید:
    «سه‌گانه کیانوش گلزار‌ راغب نشان می‌دهد آنچه کومله و دمکرات و فدایی‌ها از آزادی و حقوق بشر می‌گویند، چیزی جز شعارهای شیک و پوک و لقلقه زبان نیست. هدف چنان وسیله را توجیه می‌کند که نظامیان را در کنار غیرنظامیان شکنجه و اعدام می‌کنند…»
    من با خواندن این بخش از متن، قید خواندن کتاب را می‌زنم.‌ 😜 تصور کنید دارید برای یه مخاطب از نیویورک کتاب رو تحلیل می‌کنید، همسویی آشکار شما با نویسنده، نقدتان را زیر سوال می‌برد و دوباره تاکید میکنم: من اصلا با محتوای کتاب کاری ندارم،… اصلا با محتوا کاری ندارم، سبک نقد رو عرض میکنم.

  • علی قربانی

    12 اردیبهشت 1402

    این یادداشت نه نقد است نه تبلیغ بلکه یک یادداشت ترویجی است. کتاب برای مخاطب از نیویورک هم تحلیل نمیشه توجه کنید!!!! تحلیل نمیشه بلکه معرفی میشه.

    این خیلی طبیعیه که وقتی کسی با محتوا همراه است ترویجی بنویسد. نقد موضوعی دیگر است با رویکردهای دیگر این یادداشت اصلا نقد نیست که سبکش را نقد کنیم. یک یادداشت ترویجی است. همین

ارسال نظر