06 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

مروری بر کتاب خاطرات یک مدافع حرم افغان
محافظه‌کار در روایت

از سوریه و حضور نظامی ایران در این کشور چه می‌دانیم؟ اطلاعاتمان در این زمینه چقدر مستند به منابع معتبر و روایت‌های دست‌اول است و چقدر بر اساس نقل‌های غیررسمی و تحلیل‌های شخصی است؟ چقدر در شناختمان از مسئله تحت تاثیر حرف‌های جریان‌های همسو با ماجرا و چقدر تحت تاثیر جریان‌های مخالف هستیم؟

این سوال‌ها را می‌توان به همین شکل ادامه داد و جواب‌هایی برایشان دست و پا کرد و ذهن را آرام کرد، ولی با این حال خواندن و کسب اطلاع کردن ولو اینکه بتوانیم جوابی برای سوال‌هایی از این دست پیدا کنیم، اجتناب ناپذیر است! یکی از راه‌های کسب اطلاع خواندن کتاب‌هایی با محوریت خاطرات رزمندگان حاضر در میدان نبرد است، خاطراتی که آغشته به ادبیات رمانتیک و عاشقانه نباشند و وجه احساسی و حماسی بر وجوه روایت‌گرانه و واقع‌نمایانه آن غلبه نکرده باشد. در واقع در این عرصه باید ذره‌بین به دست گرفت و از میان آثاری که منتشر شده و بخش بزرگی از آن‌ها روایت‌هایی از این دست است، به آثاری رسید که در آن‌ها روایتی واقعی و مطابق با عقل و البته حقیقت جنگی بازگو شده است.

کتاب «ابوباران»، خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب، از حضور نیروهای فاطمیون در نبرد سوریه است. اثر با روایتی از سختی مهاجران افغان در ایران آغاز می‌شود. فصلی که احتمالا هر خواننده‌ای با خودش می‌گوید کاش ادامه می‌یافت و کاش بیشتر از این رنج حرف می‌زد ولی این فصل در حکم مقدمه‌ای برای کتابی است که قرار است در آن پابه‌پای یک جوان دهه شصتی افغانستانی از دمشق و حلب تا تدمر و بوکمال همراه باشیم.

هرچه جلوتر می‌رویم روایت یکنواخت‌تر می‌شود و از آن شور و حال می‌افتد، اضافات کتاب جلب توجه می‌کند و تا حوالی نیمه‌های کتاب انگیزه و رغبت شما برای ادامه کتاب از بین می‌رود و نویسنده در روند مصاحبه و گرفتن اطلاعات و حتی شیوه روایت کاری نمی‌کند که خواننده راغب شود دنباله کتاب را پی بگیرد. یعنی اگر با مخاطب کم‌حوصله روبه‌رو باشد خیلی زود او را از دست خواهد داد و نثر و روایت حرفی برای گفتن ندارد و نمی‌تواند از خودش دفاع کند. حتی در ادامه اگر کتاب نظر خواننده را جلب کند باز هم محصول و مرهون قلم نویسنده نیست بلکه اطلاعات و زاویه روایت به شکلی است که خواننده را پای روایت نگه می‌دارد.

کتاب محافظه‌کار است! این بهترین توصیف درباره این کتاب است. راوی به دلایلی که روشن نیست از دادن اطلاعات پرهیز دارد و خواننده‌ای که با او همراه شده را در خُماری مشاهداتش می‌گذارد. خواننده در این کتاب تکلیفش روشن نیست. چیزهایی می‌خواند که گاهی بی‌سر و ته است و این مشکل به نویسنده باز نمی‌گردد؛ در بهترین حالت راوی و در بدترین حالت ناشر مانع بزرگی برای ارائه اطلاعات بوده‌اند. هرچه هست خواننده با یک سری اطلاعات کلی روبه‌رو است ولی اگر اهل گفت‌وگو کردن با متن باشید همین اطلاعات هم می‌تواند مسیر را برای شما هموار کند تا دستاوردهایی که در متن نیست نصیبتان شود.

«مصطفی نجیب» در واقع اسم جهادی راوی کتاب است، شخصیتی که احتمالا به دلیل غیرایرانی بودن و اذیت‌های دولت افغانستان ترجیح داده با اسم مستعار و جهادی‌اش در کتاب حاضر شود. ما اطلاعات زیادی درباره چگونگی اعزام و نحوه اعزام نیروهای افغان و پاکستانی نداریم و در صحنه‌ای می‌بینیم که آن‌ها نیز در منطقه حضور دارند و قبلش دوره‌هایی را در ایران می‌گذرانند. در واقع کتاب با خساست اطلاعات می‌دهد که می‌تواند سبب شود خواننده قید خواندن را بزند. این در حالی است که این کتاب در روایت فتح بوکمال و پایان کار «دولت داعش» و داعش سرزمینی می‌توانست حرف‌های متفاوتی بزند ولی به یک روایت سرسری بسنده کرده و خواننده را در کف یک روایت جذاب و مهیج مبتنی بر مشاهده از فردی که از نزدیک شاهد فتح بوکمال به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی بوده است، می‌گذارد. در واقع کتاب در اغلب موارد به همین شکل دست خواننده‌اش را در اوج ماجرا رها می‌کند و با یک روایت کوتاه او را از اوج به زمین پرت می‌کند. این اتفاق در ماجرای شهادت ابوحامد نیز تکرار شده بود و خیلی راحت از کنار ماجرا رد شده بود و شاید این تمام آن چیزی است که برای روایت وجود داشته است!

فتح بوکمال به دلیل حضور حاج قاسم سلیمانی و البته اتفاق تمام جریان مقاومت برای بازپس‌گیری این شهر از نقاط درخشان این نبرد است که در این کتاب به خوبی پرداخت نشده و جای خالی آن محسوس است. نبردی که منجر به قطع دست دولت داعش از سرزمین سوریه شد.

کتاب «ابوباران» با وجود اینکه در کانون توجه قرار گرفت، این توجه نشان دهنده این واقعیت است که روایت‌های واقعی و عینی از جنگ می‌تواند خواننده را نگه دارد، ولی حرف‌های ناگفته بسیاری را در لابه‌لای صفحاتش دارد که شاید دیگر فرصتی برای بازگو کردن آن‌ها دست ندهد.

اثری که کتاب‌سازی قابل قبول ولی ویرایش ضعیفی داشت و در صورتی که روایتی منسجم‌تر و جزئی‌تری از اتفاقات و حضور نظامی فاطمیون در صحنه نبرد ارائه می‌کرد می‌توانست تبدیل به یکی از کتاب‌های موفق این موضوع شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر