10 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

دَه قانون طلایی برای داستان‌نویسان
چطور از بن‌بست خارج شویم

سارا واترز متولد جولای ۱۹۶۶ در ولز است. او مدرک دکتری ادبیات انگلیسی از دانشگاه مری کویین لندن دارد و اولین رمانش را با الهام از پایان‌نامه دکتری‌اش نوشته است. می‌گوید هیچوقت فکر نمی‌کرده یک روز نویسنده شود ولی در خلال نگارش پایان‌نامه فهمیده دلش می‌خواهد رمان بنویسد. از سال ۱۹۹۸ که اولین رمانش -اوج مخملین- را به چاپ رساند تا کنون پنج رمان دیگر هم نوشته است. نام وی در سال ۲۰۰۳ در فهرست بهترین نویسندگان جوان انگلستان قرار گرفت. سارا واترز علاقه‌اش به خلق کردن را به گفته خودش از پدرش وام گرفته که در کودکی همواره وی را به ساختن و ابداع کردن تشویق می‌کرده است.

واترز در این نوشتار که به سفارش گاردین نوشته، از قوانین طلایی خود برای نویسندگی سخن گفته که ترجمه آن در ادامه آمده است.

قانون اول- دیوانه‌وار مطالعه کنید

البته بهتر است این کار را تحلیلی و موشکافانه انجام دهید. خب نمی‌گویم که کار آسانی است چون هر قدر یک رمان بهتر و گیراتر باشد حواس آدم کمتر به فنون به کار رفته در آن پرت می‌شود، با این‌حال بهتر است که از این فنون سر در آورید چون ممکن است بعدا به کار خودتان هم بیاید.

تماشای فیلم هم آموزنده است؛ البته تقریبا تمام فیلم‌های پرجاذبه هالیوود به طرز ناامید کننده‌ای طولانی و شُل‌و‌وِل هستند. دنبال فیلم‌هایی باشید که برش‌های رادیکال کمتری دارند؛ دیدن این فیلم‌ها تمرین خوبی برای تقویت روایت است.

قانون دوم- بی‌محابا حذف کنید

در واقع هرچه کمتر بگویید بهتر است. بارها پیش آمده‌است در حین خواندن یک اثر ـ نوشته خودم یا دیگران ـ هنگامی که به ابتدای فصل دوم رسیده‌ام با خود گفته‌ام در اصل داستان باید از اینجا شروع می‌شد. واقعیت این است که حجم زیادی از اطلاعاتِ شخصیت‌های داستان یا ماجرا‌های پشت پرده را می‌توان از طریق جزئیات منتقل کرد. اغلب اوقات پیوند حسی عمیقی که بین خواننده و فصل یا برشی از کتاب شکل گرفته‌است به واسطه‌ی همین داستان‌های فرعی اضافه از بین می‌رود. این‌ها را گفتم که بگویم بد نیست در روایت کردن کمی خسیس باشید!‌

قانون سوم- به نوشتن به چشم یک شغل نگاه کنید

با یک نظم مشخص پیش بروید. بسیاری از نویسنده‌ها به نحو وسواس‌گونه‌ای به این مسئله پای‌بند هستند. گفته‌ می‌شود گراهام گرین در هر روز پانصد کلمه می‌نوشته‌ است. جین بلیدی تا قبل از ناهار پنج‌هزار کلمه می‌نوشته و ساعات عصر را با پاسخ دادن به ایمیل طرفدارانش می‌گذرانده است. حداقل کلماتی که من در طی روز می‌نویسم یک‌هزار کلمه است. دست و پا کردن این تعداد کلمه گاهی آسان و گاه به شدت مشکل است، ولی خب من خودم را ملزم کرده‌ام که پشت میزم بنشینم و تا تمامش نکرده‌ام از جایم بلند نشوم؛ چون می‌دانم که با اینکار در واقع دارم قدم به قدم به نوشتن رمانم نزدیک‌تر می‌شوم. البته اضافه کنم که این هزار کلمه همیشه هم خوب از آب در نمی‌آید یا بهتر است بگویم اغلب برعکس این وضعیت رخ می‌دهد، اما خوبی‌اش این است که بعد که به سراغش بروم با دست بازتری می‌توانم به آن‌ سروسامان دهم.

قانون چهارم- داستان نویسی را با حدیث نفس یا درمانگری اشتباه نگیرید

رمان برای خواننده نوشته می‌شود و رمان‌نویسی یعنی اینکه بتوانیم پدیده‌ها را فارغ از هرگونه خودپرستی، ماهرانه و صبورانه ترسیم کنیم. وسایل یک شهربازی را در نظر بگیرید، پنداشت من از رمان‌هایم چنین چیزی‌ست. یعنی من از ابتدای رمان قرار است کمربند خواننده‌ها را محکم ببندم و آن‌ها را از یک مسیر حساب شده، در میان مناظر و شگفتی‌ها بغلتانم و بچرخانم.

قانون پنجم- به شخصیت‌های داستانتان احترام بگذارید؛ حتی شخصیت‌های منفی

در هنر، همچون زندگی، هر کسی قهرمان داستان خودش است و این خیلی ارزشمند است که سعی کنید به ماجراهای شخصیت‌ منفی رمان هم بپردازید؛ حتی اگر با قهرمان داستانتان زمین تا آسمان متفاوت باشد.

قانون ششم- فضای قصه را شلوغ و پلوغ نکنید

شخصیت‌ها باید در عین منحصر به فرد بودن اثری هم داشته باشند؛ درست مثل اشکال یک نقاشی. مثلا تابلوی «تمسخر مسیح» هیرونیموس بوش را نگاه کنید که مسیح را آمیخته با رنج و صبر در میان چهار مرد هراسناک به تصویر کشیده‌است: در این اثر هریک از کاراکترها منحصر به فرد است و در عین حال هر یک شخصیتی‌ را تداعی می‌کند و مجموعا روایتی را تشکیل می‌دهند که به مراتب از هر اثر دیگری در این حوزه «مختصر و مفیدتر» است.

قانون هفتم- زیاده ننویسید

از عبارت‌های زائد، صفات گیج‌کننده و قیدهای غیرضرور پرهیز کنید. بعضی نویسنده‌ها –مخصوصا تازه‌کارها- خیال می‌کنند نوشتن نیاز به یک نثر گل‌منگلی عجیب و غریب دارد که هیچ جوره شبیه زبان محاوره نیست؛ این یک پندار نادرست است که هرچه بیشتر مطالعه کنید (قانون اول) بهتر می‌توانید از ذهنتان پاکش کنید. مثلا اگر آثار کولم توبین یا کرومک مک‌کارتی را بخوانید خواهید دانست چگونه می‌توان آگاهانه با استفاده از دایره واژگان محدود آثار احساسی حیرت‌آوری از خود به جا گذاشت.

قانون هشتم- سرعت روند داستان یک عامل حیاتی‌ست

اگر از هنرجویان نویسندگی بخواهید یک صفحه بنویسند به احتمال زیاد یک نثر خوش‌ساخت تروتمیز تحویلتان می‌دهند. ولی این کافی نیست و چیزی که خیلی‌ها در آن لنگ‌ می‌زنند، درواقع، درگیر کردن خواننده و همراه کردنش در یک سفر طولانی با حال‌وهوا و موقعیت‌های جورواجور است. در این مورد هم به نظر من دیدن فیلم ایده‌ی خوبیست. بیشتر رمان‌ها را اگر در قالب یک فیلم تصور کنیم، خواهیم دید چه تکنیک‌های سینمایی زیبایی رویشان پیاده شده‌است.

قانون نهم- به ترس‌هایتان میدان ندهید

در میانه‌های نوشتن یک رمان– معمولا هم وقتی دارم دری وری‌هایم را روی پرده سینما تصور می‌کنم- اغلب پیش می‌آید که از ترس و دلهره دل و روده‌ام به هم بپیچد و برای خودم آسمان ریسمان ببافم که بعدش چه اتفاقاتی خواهد افتاد: لابد قرار است روی رمانم نقدهای تمسخرآمیز بنویسند، مایه خجالت دوستانم شوم، آبرویم به خطر بیفتد، درآمدم کم شود، خانه‌ام را از دست بدهم، کارم به طلاق بکشد…. ولی کار من در بحبوحه‌ چنین بحران‌هایی این است که سرسختانه ادامه دهم و داستانم را به پایان برسانم.

بعضی وقت‌ها ترک کردن میز تحریر هم خودش یک راه حل به حساب می‌آید. من گاهی در مورد مشکلم شروع به صحبت می‌کنم و این باعث می‌شود یادم بیاید قبل از اینکه گیر کنم چه حرفی را قرار بوده در داستانم بگویم. یا پیاده‌روی طولانی تقریبا همیشه باعث می‌شود از نقطه‌نظر جدیدی به نوشته‌هایم بیندیشم. اگر همه‌ی این راه‌ها به بن‌بست رسید به دعا متوسل می‌شوم.

قانون دهم- حساب نوابغ جداست

اگر شما یک نویسنده‌ی بالفطره هستید، هیچ‌کدام از قوانین بالا شامل حالتان نمی‌شود. مثلا اگر جیمز بالدوین احساس می‌کرد لازم است سرعت کارش را بالا ببرد هیچ‌وقت به آن شور و حرارت بی‌اندازه در رمان «اتاق جووانی» نمی‌رسید. یا اگر زیاده‌نویسی نبود ما هیچگاه شاهد آثا دیکنز و یا آنجلا کارتر با آن میزان غنای زبانی نمی‌بودیم و اگر همه در تعریف شخصیت‌ها خساست به خرج می‌دادند «تالار گرگ» متولد نمی‌شد. به‌هرحال اگر افراد ذاتا مستعد را مستثنی کنیم، رعایت قوانین بالا برای اینکه نویسنده شوید خیلی مهم است.

ارسال نظر