«کولی کنار آتش» آینه تمام‌نمای زنان

برای زنان بی‌قصه

29 خرداد 1401

اولین بار نام «منیرو روانی‌پور» را در کتاب مکاتب ادبی «سیروس شمیسا» خواندم. شمیسا در ادامه توضیح مکتب رئالیسم جادویی[1] از «منیرو روانی‌پور» نام برده و از آثارش سخن گفته است.

خواندن خلاصه‌هایی که سیروس شمیسا از آثار روانی‌پور در آن کتاب ذکر کرده است من را، که همواره فکر می‌کردم بهترین نویسندگان رئالیسم جادویی از آمریکای لاتین هستند، بر آن داشت تا در مورد «منیرو روانی‌پور» و آثارش جست‌وجو کنم. بعد از جست‌وجوی فراوان با کفش‌های آهنین در کتاب‌فروشی‌ها و اعصابی پولادین در سایت‌ها و فروشگاه‌های اینترنتی پی بردم که تنها کتابی که از روانی‌پور اجازه حضور در کتاب­فروشی‌ها را دارد کتاب «کولی کنار آتش» است.

خب به هر روی همین یک کتاب از هیچ­ بهتر بود. کتاب را در یک کتاب‌فروشی یافتم و «اورکا اورکا»گویان به خانه بازگشتم و یک نفس خواندمش. نفسگیر بود. اصلا باورکردنی نبود. هر صفحه‌ای که می‌خواندم با خودم می‌گفتم: «آقای گابریل گارسیا مارکز! چه فکری کرده‌ای پیش خودت؟! ما هم در این سبک و سیاق حرف‌هایی برای گفتن داریم. به هرحال «شهرزاد» هزار و یک شب که شما این‌همه داستان‌هایش را دوست داری شرقی بود. نمی‌شود که میراث‌داری نداشته باشد در این ادبیات. می‌شود؟»

راستش منیرو روانی‌پور چنان هنرمندانه داستان «آینه» را روایت کرده است که من نمی‌توانستم از فکر چیره‌دستی‌اش بیرون بیایم. «کولی کنار آتش» یک اثر پسامدرنیستی در ادبیات داستانی ایران است که از بارزترین مشخصه‌هایش زاویه دید آشفته و یا اسکیزوفرنیک[2] آن است. این آشفتگی در زاویه دید و گسست در روایت، فرمی را در داستان «کولی کنار آتش» به وجود آورده است که همگام با محتوا پیش می‌رود. روایت‌پردازی آشفته از ماجرای «آینه» به بازنمایی آشفتگی‌های شخصیت «آینه» کمک می‌کند. روایت، میان اول شخص و دوم شخص و سوم شخص در نوسان است و در این بین روایت سوم شخص سهم بیشتری دارد.

آگاهی نویسنده از نحوه به‌کارگیری زاویه دید موجب هم‌پوشانی درست روایت‌پردازی و محتوا شده است که از نقاط بارز رمان محسوب می‌شود. اگرچه برخی منتقدان معتقدند که برگزیدن چندین زاویه دید در این اثر وحدت روایت را از بین برده است، باید گفت که وقوف نویسنده بر محدودیت‌های این شیوه روایت‌پردازی، فرم را به طور کامل در خدمت محتوا درآورده است. نویسنده در خلال همین شیوه روایت مولفه‌های رئالیسم جادویی را به بهترین نحو در اثر گنجانده است. پرواضح است که اگر فرم روایت جز این بود رخدادهای جادویی اثر، در دل روایت خوش نمی‌نشست.

روانی‌پور در این اثر پست‌مدرن به روایت «آینه» پرداخته است. «آینه» دختر کولی و دوره‌گردی است که به همراه قبیله‌اش در نزدیکی بوشهر اطراق کرده‌اند و شب­ها برای مانس­‌ها[3] به دور آتش می‌رقصند. در همین دیدارها و پایکوبی‌ها «آینه» به یکی از مانس‌ها که نویسنده است دل می‌بندد و بالاخره به خانه او در بوشهر می‌رود. در نهایت اهالی قبیله که از این کار او باخبر می‌شوند، مطابق قانون قبیله او را مجازات و طرد می‌کنند. قبیله و خویشانش او را تا حد مرگ کتک می‌زنند و در همان شهر رهایش می‌کنند و رهسپار دیار دیگری می‌شوند. «آینه» می‌ماند و عشق به «مانس»؛ نویسنده‌ای که به او قول داده بود تا کتابی از او بنویسد و نام آن کتاب را «آینه» بگذارد. اما وقتی به سراغ او می‌رود می‌بیند او نیز از آن شهر رفته است. در حقیقت «مانس» که خود در آن شهر مسافر بود، تنها برای چند وقت نقش عاشقی بی‌قرار را بازی کرده و بعد از کامجویی از «آینه» بی هیچ رد و نشانی رفته بود. «آینه» برای یافتن «مانس» پا در مسیر می‌گذارد و راهی سفر می‌شود. ابتدا به شیراز و سپس به تهران می‌رود. و در این مسیرها و مقصدها ماجراهای کوچک و بزرگی برای او رخ می‌دهد.

او در این مسیر با مردان و زنان زیادی آشنا می‌شود. از مردان حمایتگر و مهربان گرفته تا مردان سواستفاده‌گر و خشونت‌طلب. و زنان بسیاری که هریک قصه‌ای دارند از رنج و اندوه. زنانی با قصه‌هایی متفاوت که اکثر آن‌ها درد مشترکی را فریاد می‌زنند: آن‌ها قربانیان جامعه مردسالاری هستند که در آن زندگی می‌کنند.

هرچند در میان این زنان تیره‌بخت زنانی چون«نیلی» و «مریم» دیده می‌شوند که تحصیل کرده‌اند و در فعالیت‌های سیاسی اجتماعی جامعه خود کنشگرند؛ بیشترشان اسیر موج جبر دیدگاه‌های مردسالارانه‌اند.

«آینه» که شخصیت محوری کتاب است، در وضغیتی اسفناک و درحالی که از تمام مردان قبیله شلاق خورده بود رها می‌شود. «روز اول روز پدر است، می‌زند تا خسته شود، آنگاه نوبت به مردان قافله می‌رسد.» (کولی کنار آتش،28:1399)

«زن سوخته»، که در نامش نیز نمادهایی را به دوش می‌کشد، از دیگر شخصیت‌های کتاب است که به طرز فجیعی قربانی آداب و رسوم غلط جامعه می‌شود. او اهل قلعه‌ای است که مردمش معتقدند نجات‌دهنده‌ای در آن محبوس است و موهای دختران قلعه نذر اوست. هرکس مانع چیدن موهایش شود به اسب می‌بندندش و او را می‌سوزانند. درست مانند «زن سوخته».

در قصه تمام زنان کتاب، سنت‌­ها و باورهای غلطی وجود دارد که ماهیت زن‌ستیزشان روزگار زنان قصه را تیره و تار کرده و از وضعیت انسانی خارج کرده است. خواه این زن ستیزی از سوی مردان باشد و خواه از سوی زنان و تفکر غالب افراد جامعه.

قصه زنانی که روانی‌پور راوی آن­ها شده نمایانگر اجتماعات مردسالاری است که بیماری‌های روحی روانی افراد جامعه را با روکش‌هایی به نام سنت و آداب و رسوم و باورهای مشترک جمعی توجیه می‌کنند. در چنین جوامعی اعمال هرگونه خشونتی علیه زنان رواست. نه تنها مردان که زنان نیز خود این را پذیرفته‌اند و رفتاری منفعلانه را پیش گرفته‌اند. چرا که طغیان به سوختن ختم می‌شود.

عجب آن­که این­ها همه به حکم عرف است، عرفی که دست و زبانش از شرع بلندتر است و عقلایش نیز زبان در کام فرو برده‌اند.

روانی‌پور با استفاده از عناصر پست‌مدرن که اجازه عرض اندام بیشتری به نویسنده می‌دهد؛ در طول روایت به عنوان نویسنده در قصه حضور می‌یابد و با «آینه» سخن می‌گوید. او نویسنده «آینه» است و تلاش می‌کند تا «آینه» را از وضعیتی که بدان دچار است نجات دهد.

در واقع «آینه»ای که روانی‌پور خلق کرده است آینه تمام‌نمای همه زنانی است که در قصه‌اش حضور دارند. و حتی تمام زنانی که مال هیچ قصه‌ای نیستند و هیچ قصه‌ای مال آنان نیست. تمام زنانی که نویسنده و نقاشی ندارند تا آنان را بنویسد و بنگارد.

 

پانوشت:

[1] رئالیسم جادویی یکی از شاخه‌های واقع‌گرایی در مکاتب ادبی است که در آن ساختارهای واقعیت دگرگون می‌شود و دنیایی واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می‌شود.

[2] زاویه ­دید اسکیزوفرنیک شیوه‌ای از روایت است که بر ویژگی‌های بیماری اسکیزوفرنی مبتنی است. در این شیوه به دلیل گسیختگی و تکه‌تکه‌شدن روایت، اطلاعات لازم در اختیار خواننده قرار نمی‌گیرد.(نوسان زاویه دید در رمان کولی کنار آتش/ غلامرضا پیروز، زهرا مقدسی)

[3] مهمان‌های شهری.

 

عنوان: کولی کنار آتش/ پدیدآور: منیرو روانی‌پور/ انتشارات: مرکز/ تعداد صفحات:216/ نوبت چاپ: هفدهم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید