اول از همه برگردم به همان ترکیب ابتدای یادداشت: «سهل و ممتنع»! جستار، قالب ادبی این روزهای بازار ادبیات ایران، یکی از آن سهل و ممتنعهایی است که فعلا تا مدتها میتوان درباره چیستی و چگونگی آن حرف زد، نوشت، رد و یا قبول کرد! اصلا چرا راه دور برویم، همین «رمان». مگر درباره آن اتفاق نظر وجود دارد؟ مگر هرکس تعریفی نکرده و چیزی بر تعریف قبلی اضافه یا از آن کم نکرده؟ حالا چه توقعی داریم که جستار را بتوانیم تعریف کنیم و بگوییم چه چیزی هست یا چه چیزی نیست؟ کار آنقدر بالا گرفته که خود جستار هم به چند زیردسته تقسیم میشود و گره را کورتر میکند. برای همین بهتر است همینجا از خیر تعریف و توصیف و برشمردن عناصری که یک جستار را شکل میدهد گذر کنیم. برای رسیدن به شکل و شمایل جستار کاری جز اینکه نمونههای مختلف را بخوانیم و به یک تعریف ذهنی برسیم نداریم. البته میتوان نمونه موفقی را هم مثال زد و گفت این جستار است و باقی در دامنه این قله جاخوش کردهاند و حداعلی همین است که ما میگوییم ولی خب به تعداد خوانندگان متن ادبی، میتوان قله و دامنه داشت و این یعنی افتادن در بازی بیپایان تعریف «جستار چیست؟».
شما هم اگر خیلی کنجکاوید، با یک جستجو در گوگل و خواندن یکی دو کتاب (همانها هم نه کاملاند نه دقیق، بلکه بر اساس نیاز بازار منتشر شدهاند) شکل و شمایلی از آن را در ذهنتان بسازید و همان را جستار صدا بزنید.
اما «از زخمهای نهانی». شاید بد نباشد بگویم برای یافتن خط مشی یک متن دنبال سرنخها بگردید. (در جستارها این نکته خیلی کاربرد دارد و به خواننده کمک شایان و درخوری برای رسیدن به مقصود میکند.) برای همین چیزی که در این متن شاید به عنوان کلیدواژه یا سرنخ بتوان به آنها اشاره کرد «زخم» است. عنوانی که روی جلد هم حضور دارد. ولی نه از آن زخمهایی که روی دست و پا و صورت جاخوش میکنند و شاید تا آخر عمر هم با ما همراه شوند تا خاک شوند و پاک شوند. بلکه سخن از زخمهای نهانی است. زخمهایی که شاید به چشم نیایند. به قول صادق هدایت، «در زندگی زخمهایی هست كه مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورد و میتراشد.» حرف از زخمهایی است که به چشم نمیآید و گاهی فرد زخمخورده هم تمایلی به ابراز کردنشان ندارد. ولی مرتضوی در این کتاب سعی کرده با کمک گرفتن از کلمات در هفت «نوبت» دربارهشان حرف بزند و با اشاراتی بدون اینکه مستقیم سر حرف را باز کند درباره آنها بنویسد. نویسنده در هر نوبت ذیل یک مفهوم مثل «آشپزی» یا «نامه» سعی میکند از زخم سخن بگوید. از زخمی که محصول رفت و آمد است از زخمی که با نبودن به وجود میآید.
مرتضوی در جایجای کتاب از «او» یاد میکند. از «او»یی که نبودش موجب شده خیلی چیزها معنایشان را از دست بدهند یا معنای تازهای پیدا کنند. مرتضوی به هرچیزی نگاه کرده تصویری از «او» دیده (به قول باباطاهر: به صحرا بنگرم صحرا تِه وینم، تا آخر…) و این «او» که تا پایان هم اطلاعات زیادی از او دستگیرمان نمیشود در قیمه پختن و صندوق نامههای الکترونیک (ایمیل) تا هرجایی که فکرش را بکنید نفوذ کرده و دست از سر نویسنده برنداشته و محصول نهاییاش شده «از زخمهای نهانی». ظاهرا «او» زخمهایی بر پیکره مرتضوی زده که حتی وقتی دارد به تفت دادن پیاز و گوشت برای خورش قیمه فکر میکند یا وقتی دنبال یک ایمیل میگردد سر و کلهاش پیدا میشود و مسیر را برای نویسنده عوض میکند. الزاما این زخمها، زخمهای دردناک و سوزانی نیستند، بلکه گاهی زخمهایی است که آدم با کندنشان سرخوش میشود و از سوختنشان لذت میبرد. اصلا تازه کردن برخی زخمها لذت دارد و مرتضوی هم بدش نمیآید زخمهایش را انگولک کند تا جریان گذشته را به امروز بکشاند و آن را تماشا کند.
من معتقدم جستار از هیچ به وجود نمیآید. از ناکجا نیست. جستار پایش در زندگی است، پایش در تماشا است، پایش در زخم خوردن و زخم زدن است. جستارها بدون زندگی کردن خلق نمیشوند. اصلا هرکس داعیهدار جستارنویسی است با اولین متنش میتوان به عمق تجربه و جهانش رفت و ادعایش را سنجید. کسی که زندگی نکرده نباشد هرچه بنویسد جستار نیست! هرچند ممکن است سر و شکل خوبی داشته باشد ولی کار هرکسی نیست. ظاهر فریبایی دارد ولی باطنش باید ریشه در زیست و تجربه و زندگی فرد داشته باشد. برای همین «از زخمهای نهانی» هم از آن کارهایی است که میتوان گفت نویسنده زخم خورده و نوشته، تماشا کرده و حالا دارد به ما نشان میدهد.
مرتضوی در کتابش، با زبانی که سفت و سخت از خودش دفاع میکند، سعی کرده زندگی را بنویسد و زندگی چیزی جز زخم نیست. او بازیهای زبانی خوبی برای روایتهایش طراحی کرده ولی در دام لفاظی نیفتاده و همین اولین وجهه ممیز جستار برآمده از تجربه با جستارهایی است که تجربهای پشتشان نیست و نویسنده سعی میکند با زبانبازی و زبانآوری ریشه نداشتنِ متنش را پنهان کند.
«از زخمهای نهانی» خواننده را دعوت به تامل میکند. دعوت به ایستادن و خیره شدن به یک نقطه. این ویژگی برای من به عنوان یک مخاطب، نکته مهمی است. اینکه متنی بتواند ولو برای دقایقی من را از دنیای بیرون جدا کند و به داخل خود بکشد. برای من این ویژگی میتواند عنصر مهمی در جستار شدن یک متن غیرداستانی باشد. جستارها تجربه زندگی است و جستاری که ما را به تامل کردن نکشاند، از نظر من یکی از ویژگیهای مهم جستار را ندارد. گاهی این تفکر کردن و دعوت به اندیشیدن قدری پررنگ میشود که خواننده احساس میکند زیرضربات سهمگین نویسنده توانایی ایستادن و قدراست کردن ندارد و این حداعلای جستار است، یعنی نویسنده کاری میکند که شما مجبور شوید کتاب را ببندید و از ادامه دادن خواندن دست بکشید تا کمی نفس تازه کنید. البته در برخی موارد «از زخمهای نهانی» اینطور نیست که شما را بمباران کند تا دنبال پناهگاه باشید ولی کاری میکند که نتوانید یک نفس کتاب را تمام کنید و پروندهاش را برای همیشه ببندید.
عنوان: از زخمهای نهانی/ پدیدآور: عماد مرتضوی/ انتشارات: گمان/ تعداد صفحات: 160/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/