روایتی از یک کنش دانشجویی در کشور بولیوی

سفر به سرزمین گل جادو

04 آبان 1401

هر مصاحبه و هر خاطره‌ای که در قالب مصاحبه بیان شود را می‌توان «تاریخ شفاهی» نامید؟ یا اصلا هر خاطره‌ای می‌تواند در قالبی که به تاریخ شفاهی شهرت یافته منتشر شود؟ این پرسش‌ها و چالش‌ها حول ماجرای تاریخ شفاهی که رشته نسبتا جدیدی در حوزه تاریخ‌نگاری به حساب می‌آید (ناگفته نماند که تاریخ شفاهی از موضوعات بینارشته‌ای است) وجود دارد و شاید هنوز اتفاق نظر درباره اصل ماجرا وجود ندارد چه رسد به اینکه جوابی پیدا کنیم برای اینکه آیا هر خاطره‌ای تاریخ شفاهی محسوب می‌شود یا خیر. این توضیحات را برای این نوشتم که روی جلد کتاب «در سرزمین سرخپوست‌ها» عبارت «خاطرات شفاهی» نقش بسته است. وقتی با این عبارت روبه‌رو شدم و بعد در دنباله آن عبارت «سفر دانشجویان عدالتخواه به بولیوی» بیشتر تعجب کردم که چطور برای یک سفر سراغ قالبی مانند خاطرات شفاهی رفته‌اند؟

از همان ابتدا تردید کردم، کتابی که خاطرات شفاهی یک سفر است قرار است چه حرفی بزند؟ برایم سوال شد که مگر قالب سفرنامه چه ایرادی داشت که خاطرات شفاهی جایگزین آن شده و در واقع به‌جای سفرنامه از این شیوه برای مکتوب کردن رویدادهای سفر استفاده شده است؟

تا اینکه در همان ابتدا متوجه شدم که راویان کتاب سه نفرند و هرکدام بخش‌هایی را بازگو کرده زیرا به خاطر فاصله زمانی با اصل رویداد هرکس تکه‌هایی را در خاطر داشته و به این شکل پازل روایت کتاب را تکمیل کرده است.

اولین چیزی که همان ابتدا توجهم را جلب کرد عنوان کتاب بود؛ «در میان سرخپوست‌ها». این عنوان حس خوشایندی منتقل نکرد، به خصوص اینکه روایت بچه‌های جنبش عدالتخواه دانشجویی بود و همین کمی برایم سوال برانگیز شد که چرا چنین اسمی که حاوی نوعی نگاه شمال به جنوب است روی این کتاب درج شده است. نگاهی که به جای مولفه‌های مشترک میان ایران و بولیوی (مانند مبارزه با امپریالیسم و سلطه) مولفه نژادی را برجسته کرده و روی کتاب قرار داده است. سعی کردم خیلی درگیر این مسئله نشوم و سراغ متن بروم اما تا پایان هیچ توضیح یا روایتی وجود نداشت که این شیوه نام‌گذاری را توجیه کند و به من به عنوان یک مخاطب نشان دهد این نامگذاری توجیهی داشته است. در حالی که شاید با یک جستجوی ساده در گوگل می‌شد از نمادهای این کشور مانند «گل جادو» یا پروانه «روح کهربایی» برای نامگذاری استفاده کرد.

ماجرای کتاب مربوط به یک سفر دانشجویی و حضور این گروه سه‌نفره در اجلاس سازمان‌های مردم نهاد حوزه محیط زیست در کشور بولیوی است. این گروه سه نفره سال 89 و در شرایطی که کشور با اتفاقات بعد از انتخابات 88 درگیر بود، با یک ایده اقدام به حضور در این همایش می‌کند که ما در این کتاب اتفاقات این سفر را از لحظه مطرح شدن ایده تا پایان سفر مرور می‌کنیم.

همانطور که گفتم به دلیل اینکه هیچکدام از سه نفر اعضای گروه در سفر بولیوی به ثبت و ضبط اتفاقات اهتمام جدی نداشتند کتاب به صورت مصاحبه‌محور و خاطرات شفاهی منتشر شده و از حالت سفرنامه خارج شده است. ولی با این حال شیوه تدوین کتاب به صورت سفرنامه است و ما بخش‌های مختلفی از سفر را از زبان یکی از اعضای گروه می‌خوانیم.

اصلی‌ترین اتفاقی که بعد از پایان کتاب برایم افتاد، نوعی افسوس بود. افسوس خوردم که چرا با گذشت سی سال از انقلاب (زمانی که این سفر اتفاق افتاده سی و یک سال از پیروزی انقلاب گذشته بود) هنوز ما در شیوه مواجهه با جهان و کشورهای همسو دچار سرگشتگی و بی‌هدفی هستیم. برایم سوال شد که چطور ممکن است با گذشت بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و تثبیت شرایط، در مسیر آرمان‌های اصیل آن که یکی از آن‌ها صدور انقلاب است کاری نکرده‌ایم؟ وقتی در کتاب خواندم که گفته شد ترجمه اسپانیولی از قرآن نداریم یا اینکه مردم‌های آن منطقه اسم و رسمی از ایران نشنیده و از آرمان‌های مبارزه با امپریالیسم که سی سال از پیگیری آن‌ها در کشور گذشته بی‌خبرند، تعجب کردم. هرچند جای تعجب نیست، چرا که دستگاه‌های دیپلماسی فرهنگی کشور همایش‌محور و گزارش‌محور فعالیت می‌کنند و بعید است کسی به فکر نشر و گسترش حرف اصلی انقلابی باشد که بابت تمام این ملت هزینه داده‌اند! در جای دیگری از کتاب به نقل از یکی از رهبران شیعه کشور مراکش آمده: «شماها خیلی زحمت می‌کشید، می‌روید برای ما کتاب‌های حجاب را ترجمه می‌کنید! حجاب الان اصلا مسئله ما نیست؛ مسئله ما چیز دیگری است. شما و مسئولان فرهنگی ایران، مسائل امروز کشورهای ما را درک نکرده‌اید»، این نقل قول بیشتر از هرچیزی عمق فاجعه فرهنگی ما در نهادهای فرهنگی برونمرزی را آشکار می‌کند که چگونه در شناخت مسئله دچار نوعی توهم‌اند، همانطور که در شناخت مسائل فرهنگی داخل نیز به این توهم مبتلا هستند و تشخیص‌ها اغلب به همین شکل است. این در حالی است که این سفر در زمان دولت دهم (محمود احمدی‌نژاد) روی داده و بر همه واضح است که دیپلماسی عمومی دولت نهم و دهم در برقراری ارتباط با کشورهای موسوم به جبهه مقاومت پیگیرتر و قوی‌تر از سایر دولت‌های جمهوری اسلامی بوده، به قدری که همین امروز هم نام ایران مترادف با نام محمود احمدی‌نژاد است. اتفاقی که در دولت‌های یازدهم و دوازدهم ادامه نیافت و پیکان قطب‌نمای روابط خارجی به سوی کشورهای شمال چرخید و باز هم صدای جمهوری اسلامی برای گوش آن‌هایی که طالب آن‌اند، خاموش شد.

«در میان سرخپوست‌ها» روایتی است از کنش یکی از گروه‌های دانشجویی جریان انقلاب (نه واکنش؛ زیرا باب شده در اغلب تشکل‌های دانشجویی رویکرد واکنشی به امور داشته باشند). در واقع این کتاب نشان می‌دهد غیر از سیاست، حوزه‌های دیگری هم وجود دارد که می‌توان در آن‌ها کنشگر بود و اتفاقا اثر داشت. این کتاب نشان می‌دهد اگر فعالیت دانشجویی در امور سیاسی خلاصه نشود نقش‌آفرینی دانشجویان ضریب بیشتری پیدا می‌کند و می‌توانند اثرگذار باشند. علاوه بر این، با وجودی که «در میان سرخپوست‌ها» روایت یک سفر دانشجویی است ولی اتفاق تازه‌ای در روایت جریان دانشجویی انقلابی به شمار می‌رود. زیرا در این فضا و در میدان روایت‌ها جای جریان علاقه‌مند به انقلاب در روایت‌گری رویدادهای دانشجویی خالی بود که این کتاب می‌تواند نقطه عطف خوبی برای روایت سایر تشکل‌ها و فعالیت‌هایشان باشد. همچنین ما در این کتاب در مواردی نه خیلی زیاد، برجسته شدن قالب سفرنامه را شاهدیم که شاید اگر راویان جزئیات بیشتری از آداب و رسوم زندگی مردمان بولیوی، در خاطرشان بود کتاب بیش از آنچه اکنون است، تبدیل به سفرنامه می‌شد.

حال بد نیست برگردیم به پرسش ابتدای این متن، که «آیا هر خاطره‌ای که در قالب مصاحبه بیان شود را می‌توان «تاریخ شفاهی» نامید؟» یکی از نظریه‌پردازان حوزه تاریخ شفاهی، رونالد گریل، در تعریف «تاریخ شفاهی» می‌گوید: «مصاحبه با شاهدان عینی حاضر در رویدادهای گذشته به منظور بازسازی تاریخی» تاریخ شفاهی است. پس شاید با این تعریف بتوان گفت از آنجا که مولفان این کتاب به دنبال بازسازی تاریخی سفری بوده‌اند و برای این کار سراغ شاهدان عینی آن رویداد رفته‌اند، بتوان این کتاب را در رده آثار تاریخ شفاهی قرار داد و از آن به عنوان یکی از گونه‌های تاریخ شفاهی یاد کرد.

 

عنوان: در میان سرخپوست‌ها، خاطرات شفاهی سفر دانشجویان عدالتخواه به بولیوی/ پدیدآور: احسان دهقانی، امین سردارآبادی/ انتشارات: راه‌یار/ تعداد صفحات: 187/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید