ژوزه ساراماگو در این کتاب با سبک رئالیسم جادویی سعی در نمایش تصویری از نادانی و جهل در پس کوری با تصویری استعاری به خواننده دارد.
«گفتگو در کاتدرال» مثل یک کنترپوان است؛ ممکن است در ابتدا سازی شروع به نواختن کند و چند لحظه بعد سازهای دیگر هم او را همراهی کنند.
«کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» درباره آدمهاییست که رفتهرفته فراموش میشوند و هیچکس قرار نیست تلاششان را به یاد بیاورد.
«کمدیهای کیهانی» یک تمثیل است. تمثیلی در اوج در نقاطی از کتاب، و تمثیلی در قهقرای یک مضحکه در جایی دیگر.
«چشم انتظار در خاک رفتگان» قصه یک مبارزه است. مبارزهای که فرودستترین افراد جامعه گواتمالا علیه دیکتاتور این کشور، که حمایت شرکت آمریکایی موز را نیز داشت، به راه انداختند.
«حکومت نظامی» رمانی به پاسداشت تمام وزوزهاییست که هیچجای جهان راحتمان نمیگذارند، فرقی نمیکند کجا رفته باشیم.
از ویژگیهای بارز و برجسته کتاب این است که خواننده را بیپرده و عریان با ذات بشر، تفکرات و عقاید ترسناک و در عین حال طبیعی برای یک انسان که در کاستل میبینیم رویارو میکند.
اگر همین حالا بخواهم تمام آنچه در 2666 «اتفاق» میافتد، بازگو کنم، هیچ چیز از دست نرفته است. 2666 قابل لو رفتن نیست، چراکه در آن اتفاقی نمیافتد، همانطور که در هذیان اتفاقی نمیافتد، همانطور که در زندگی اتفاقی نمیافتد.
آریل دورفمن در «شکستن طلسم وحشت» نشان میدهد محاکمه ژنرال، به مردم کشورهای دیگر این جسارت را بخشیده تا علیه دیکتاتورهای زمان خود قیام کنند و پاسخ بخواهند. حتا اگر نتیجه این پاسخخواهی در حد کمال نباشد، بیتردید، بیاثر هم
کتاب کمحجمی که جز جملات قصارش که ظاهرا ویژگی قلم کوئلیو است اتفاق دیگری در خود ندارد و صفحه ویکیپدیای فارسی بهتر از کتاب میتواند عطش شما را برای دانستن سرگذشت این رقصنده سیراب کند.