این کتاب از آن جهت که به سراغ یکی از کادرهای مرکزی سازمان در برهه حساس دهه شصت و هفتاد رفته و مشاهدات بلاواسطه او از درون منافقین را نقل کرده دارای اهمیت است.
کتابخانه نیمهشب، کتابی است مخصوص حسرتهای زندگی ما، کتابی برای درس گرفتن از گذشته، بهتر بگویم، برای عبور کردن از گذشته.
«آخر داستان» روایت زندگی مترجم و استاد دانشگاهی است که عاشق شده و به آخر و عاقبت همه عشقها مبتلا شده، معشوق گذاشته و رفته.
نظریه «غربزدگی» جلال بر یک ستون محکم استوار است و آن «ماشینیسم» است.
«پاییز آمد» با شهادت احمد تمام میشود که ایکاش نمیشد. راوی ما هنوز زنده است، میتواند از روزهای بعدش بگوید، میتواند همچنان بار روایت را به دوش بکشد؛ چنان که بار زندگی را.
شبهای روشن اثر فئودور داستایفسکی یک عاشقی در میانه نزاع سیاسی است.
ایتالیاییها باید در مکانی به مصاف آرژانتین میرفتند که نمیشد آن را ورزشگاه خواند؛ آنجا به سلّاخخانۀ باشگاههای بزرگ ایتالیا تبدیل شده بود.
ممکن است تصور کنید که رمان «وقت بودن» از آن دسته از رمانهای مردانه است و فضای خشک و خشنی دارد، اما حقیقت عکس این است.
مهمترین ویژگی یک روشنفکر از نظر آلاحمد این است که با مردم همراه و همدرد باشد و غم آنها را بخورد و به جای خدمتکاری طبقه حاکم به محرومین خدمت کند.
اگر از کلیشه فراری هستید، «کتابخانه نیمهشب» را نخوانید، اما اگر اعتقاد دارید که لابهلای کلیشه هم میتوان تصاویر تازه یافت؛ سری به این کتاب بزنید.