17 خرداد 1402
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

زمانه و تاریخ

خاطرات و تجربیات سوژه در «برده سور» آن قدری کشش و ظرفیت و جذابیت دارد که اگر آن را به اهلش بدهند می‌تواند یک فیلمنامه بسیار خوب از آن بنویسد.

امیر خیام با قلم جذاب و خاطرات اصیلش توانسته در کتاب سدنصرالدین خواننده را همراه دنیای کودکی خود کند. دنیایی که شاید سخت اما حسرت‌برانگیز است.

«سلول‌های بهاری» را به دست همه نوجوانان و جوانان ایرانی برسانید. بهاروند و بهاروندها را معرفی کنید تا شاید این ویروس مسخره خودتحقیری و احساس ویران‌گر درماندگی آرام‌آرام از دل‌های مردم این مرزوبوم رخت بربندد.

شهبازی خودش را مدیون این پنج نفر می‌داند و فرد نزدیک آنها بوده. کسی که رشادت و دلیری، هوش و ذکاوت، دعاو مناجات و معنویت، مرام و معرفت، خشم و ناراحتی و حتی خستگی و گرسنگی آنها را از نزدیک

در این کتاب دکتر بهاروند دارد داستان زندگی‌اش را بازگو می‌کند. روایتِ یک زندگی معمولی، زندگیِ معمولیِ کسی که خودش را وقف در راه علم‌آموزی و تحقیقات و پیشرفت کشورش کرده.

سلول‌های بهاری روایت اشک و لبخند است، روایت زمین خوردن و بلند شدن، روایت پای چیزی ماندن و برایش جنگیدن تا انتهای راه، حال آن که علم را انتهایی نیست.

یکی از مهم‌ترین وجوه روایت کروسینسکی از سقوط صفویه آن است که او از منظری عقل‌گرایانه تلاش دارد رفتارهای حاکمان را که منجر به انحطاط حکومت، آشفتگی جامعه و در نهایت سقوط می‌شود روایت کند.

حاج آخوند خوب می‌بیند، خوب می‌شنود و خوب هم حرف می‌زند. ما نمی‌توانیم شبیه او باشیم اما می‌توانیم از او یاد بگیریم.

پرویز ثابتی دامن خودش و اداره تحت امرش را مبرا از شکنجه می‌داند و همین هم است که داد بسیاری را در آورده است.

سلول‌های بهاری ساز امید کوک می‌کند و از بزرگترین میراث هستی سخن می‌گوید. سلول بهانه است برای این که برق امید را در چشم‌ها بدرخشاند.