خاطرات و تجربیات سوژه در «برده سور» آن قدری کشش و ظرفیت و جذابیت دارد که اگر آن را به اهلش بدهند میتواند یک فیلمنامه بسیار خوب از آن بنویسد.
شهبازی خودش را مدیون این پنج نفر میداند و فرد نزدیک آنها بوده. کسی که رشادت و دلیری، هوش و ذکاوت، دعاو مناجات و معنویت، مرام و معرفت، خشم و ناراحتی و حتی خستگی و گرسنگی آنها را از نزدیک
یکی از نکات «روزهای پیامبری» کلیشهشکنی در روایت یکی از موضوعات پیرامون دفاع مقدس بدون شکستن حرمت آن است.
پروین سُلگی در کتاب «عشق هرگز نمیمیرد» خالصانه عشق و مهرش را به میرزا بیان کرده است.
باید در نظر داشت که روایت یک قهرمان که خصلت قهرمانی در ذاتش است نیاز به درشتنمایی ندارد، زیرا اساسا در پی قهرمانسازی نیستیم بلکه او در خود ویژگیهای یک قهرمان را دارد و فقط باید درست روایت شود.
مخاطب کتاب «چند حبه قند» با بیاهمیتترین روزمرههای خانم پرستار دفاع مقدس روبهروست. خواندن این کتاب هیچ دستاوردی از فهم عمیق جنگ و نقش پرستاران در دفاع مقدس به مخاطب نمیدهد.
«شنام» داستان کیانوش، «عصرهای کریسکان» قصه سعید سردشتی و «برده سور» روایت یدالله خداداد مطلق از اسارتی طولانی، ظالمانه و سخت در دست گروههای معارض در کردستان و اگر دقیقتر بخواهید دموکرات و کومله است.
در «عملیات عطش» تحلیل با خبر درهم نمیشود و آنچه تصویر میشود خبر است. به همین خاطر است که ریتم روایت کمی تند است و مخاطب را هم با خود میکشاند.
اشتراکات فرهنگی و آیینی میان ما و ژاپن کم است. اما زبان مشترک همه ما، از ژاپن گرفته تا آمریکا و ایتالیا، حقخواهی است. زندگینامه خانم سبا بابایی یک فراز و فرود دلنشین و به یاد ماندنی بود، اما آنچه
نویسنده روایت و رمانهای یکسویه شاید خیلی متوجه نباشد که حذف دیگری و یا تخفیف او موجب میشود روایت فتح و شکستهای ما اعتبار حقیقی خود را از دست بدهد.