«هفت روز آخر» اثریست که قهرمانانش واقعیترین وجه از خودشان را نشان میدهند و همین باعث میشود تا تلخی این خاطرات را از یاد نبریم.
کتاب «بیآرام» اثر ارزشمندی است که در راستای حفظ خاطرات جنگ نگاشته شده است.
جواد کلاته عربی میگوید: روایت رسمی همیشه روایت محافظهکار است، حالا شاید من نتوانم تعریف کاملی از روایت رسمی ارائه بدهم ولی قطعاً محافظهکار است.
کتاب «تابستان 1369» از آن دست کتابهایی است که میتواند ابعادی انسانی از جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه کشورمان را برای جهان روشن کند.
خاطرات و تجربیات سوژه در «برده سور» آن قدری کشش و ظرفیت و جذابیت دارد که اگر آن را به اهلش بدهند میتواند یک فیلمنامه بسیار خوب از آن بنویسد.
شهبازی خودش را مدیون این پنج نفر میداند و فرد نزدیک آنها بوده. کسی که رشادت و دلیری، هوش و ذکاوت، دعاو مناجات و معنویت، مرام و معرفت، خشم و ناراحتی و حتی خستگی و گرسنگی آنها را از نزدیک
یکی از نکات «روزهای پیامبری» کلیشهشکنی در روایت یکی از موضوعات پیرامون دفاع مقدس بدون شکستن حرمت آن است.
«شنام» داستان کیانوش، «عصرهای کریسکان» قصه سعید سردشتی و «برده سور» روایت یدالله خداداد مطلق از اسارتی طولانی، ظالمانه و سخت در دست گروههای معارض در کردستان و اگر دقیقتر بخواهید دموکرات و کومله است.
در «عملیات عطش» تحلیل با خبر درهم نمیشود و آنچه تصویر میشود خبر است. به همین خاطر است که ریتم روایت کمی تند است و مخاطب را هم با خود میکشاند.
روایت سختیهای کار و همت آقای توکلی (مربی و مسئول گروه) در کتاب «مادر برام قصه بگو» میتواند نمودار خوبی از کار فرهنگی باورمند به آرمانهای انقلاب اسلامی باشد.