اشک حوا روایت داستانی زنان است. زنانی که سلسلهوار صبر، عشق، مقاومت و گذر از طوفان را نسل به نسل و سینه به سینه به یکدیگر منتقل کردهاند.
«پاییز آمد» نشان میدهد که زنان چگونه در سالهای جنگ و در میانه بلوا حضور فعالی داشتند و اگر تنور جبههها گرم بود به خاطر دلگرمی مردان از حضور زنانی بود که پشتشان ایستاده بودند.
«پاییز آمد» با شهادت احمد تمام میشود که ایکاش نمیشد. راوی ما هنوز زنده است، میتواند از روزهای بعدش بگوید، میتواند همچنان بار روایت را به دوش بکشد؛ چنان که بار زندگی را.
کتاب «دختر شینا» به خوبی روایتگر زندگی زنانی است که اگر چه در جبهههای جنگ حضور نداشتند اما میتوان به آنها لقب رزمندگان پشت جبهه را داد.
کتاب «تابستان 1369» از آن دست کتابهایی است که میتواند ابعادی انسانی از جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه کشورمان را برای جهان روشن کند.
پروین سُلگی در کتاب «عشق هرگز نمیمیرد» خالصانه عشق و مهرش را به میرزا بیان کرده است.
مخاطب کتاب «چند حبه قند» با بیاهمیتترین روزمرههای خانم پرستار دفاع مقدس روبهروست. خواندن این کتاب هیچ دستاوردی از فهم عمیق جنگ و نقش پرستاران در دفاع مقدس به مخاطب نمیدهد.
اشتراکات فرهنگی و آیینی میان ما و ژاپن کم است. اما زبان مشترک همه ما، از ژاپن گرفته تا آمریکا و ایتالیا، حقخواهی است. زندگینامه خانم سبا بابایی یک فراز و فرود دلنشین و به یاد ماندنی بود، اما آنچه
بارزترین خصیصه «مهاجر سرزمین آفتاب» خود سوژه است. مسلمان شدن یک بانوی ژاپنی خودش در نوع خود یک سوژه است برای نوشتن.
آنچه در کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» نمود قابل توجه دارد و به نظر میرسد مدنظر نویسندگان هم بوده توجه به همین مقوله هجرت است. حتی عنوان این کتاب هم به صراحت به همین موضوع اشاره دارد.