اهمیت این روایت آن است که در موضع درستِ بازگویی «سرنوشت یک شهر» ایستاده است.
باید در نظر داشت که روایت یک قهرمان که خصلت قهرمانی در ذاتش است نیاز به درشتنمایی ندارد، زیرا اساسا در پی قهرمانسازی نیستیم بلکه او در خود ویژگیهای یک قهرمان را دارد و فقط باید درست روایت شود.
کتاب جاده یوتیوب، حکایت سفر محمدعلی جعفری برای مصاحبه با مدافعان حرم و همرزمان شهید محمدخانی به سوریه است.
کتاب «قصه دلبری»، روایتی کوتاه و دلنشین از عاشقانههای شهید مدافع حرم، شهید محمدحسین محمدخانی و همسرش است.
«اثریا» در روایت کوتاه خود به جنگ با تمام ابعادش پرداخته است. گویی نویسنده میخواهد بگوید همه اینا جزء جنگ است چه ما خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید.
نویسنده کتاب «داغ دلربا» تلاش میکند گزارشی صادقانه از متن این حضور میلیونی به رشته تحریر در آورد. نیتی که در اجرا چندان موفق نیست.
قلم حاجقاسم در کتاب «از چیزی نمیترسیدم»، قلم یک نویسنده ماهر است. خوب و دقیق، فضاسازی میکند و نشان میدهد.
«ابوباران» یک تک صدا برخلاف جریان عظیمی از کتابهاست که اشتباهی نوشته میشوند و بدتر اینکه بزرگ میشوند. تک صدایی که شاید این روزها چندان صدایش به جایی نرسد ولی تاریخ ادبیات اثبات کرده آنچه که بر روی میز مطالعه
«جاده یوتیوب» روایت صیقل خردهای دارد و در این راه پای مخاطب به سنگریزههای نوشتاری گیر نمیکند، اما طبیعتا یک اثر بیعیب هم نیست.
از سوریه و حضور نظامی ایران در این کشور چه میدانیم؟ اطلاعاتمان در این زمینه چقدر مستند به منابع معتبر و روایتهای دستاول است و چقدر بر اساس نقلهای غیررسمی و تحلیلهای شخصی است؟ چقدر در شناختمان از مسئله تحت