10 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

نشر افق تگ

«کابوس‌های خنده‌دار» یادبودی است بر یکی از هنرهای اصیل ایرانی که در متن جامعه حضور پررونقی داشته است. تقلید، سیاه‌بازی و بقال‌بازی از جمله نمایش‌های ریشه‌دار در فرهنگ وطنی بودند و پیش از ورود تئاتر و سینما اسباب سرگرمی عام

«برایم شمع روشن کن» کتابی است که هر نوجوانی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند، چرا که پر از تصاویر آشنای نوجوانی است و در آن از حرف‌های کلیشه‌ای و نصیحت‌گونه بعضی از رمان‌های نوجوان خبری نیست.

«ماهی‌ها نگاهم می‌کنند» با وجود تمام پیام‌های پوچ‌انگاری که بازتاب می‌دهد به یک دلیل ارزش مطالعه دارد و آن هم به خاطر احترامی است که برای جایگاه انسان بدون در نظر گرفتن قراردادهای اجتماعی قائل است.

«وقتی به من می‌رسی» یک کتاب سرگرم کننده و چالش‌برانگیز است. کتابی که مشابه آن را در بازار نشر امروز پیدا نخواهید کرد.

کافی‌ست «راسپوتین» اثر ادوارد راژینسکی یا آثار مشابهش را خوانده باشید تا متوجه نقص‌های عمیق «دیلماج» بشوید، مخصوصا اینکه «دیلماج» در فرمی مشابه یک بیوگرافی نوشته شده که توضیحات نویسنده در میان تکه‌های یادداشت‌های «مستند» و برای تکمیل بیان شده‌اند.

«در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد» همه آن چیزهایی را داراست که نویسنده باید برای جذب نوجوان امروزی به آن‌ها مجهز باشد: زبان تصویری، روایت کنشمند، ادبیات زبانی جذاب، مضمون نو و شخصیت‌ درگیرکننده.

نکته حایز اهمیت در رمان «دیلماج» شباهت جهان‌بینی نویسنده، حمیدرضا شاه‌آبادی و نجیب محفوظ نویسنده مصری در کتاب «سفرنامه ‌ابن‌فطومه» است.

شاه‌آبادی در «دیلماج» چهره میرزا یوسف مستوفی را به نمایندگی از جامعه روشنفکری ایران در دوره قاجار ترسیم کرده است. دوره‌ای که جریان روشنفکری در ایران با تحصیل عده‌ای از جوانان فرنگ‌رفته در حال رشد و رویش بود.

مسیر داستان «دیلماج» از سیاست و فضای روشن‌فکری آن زمان می‌گذرد و نویسنده تلاش می‌کند علاوه بر اینکه داستان تاریخی می‌نویسد، تحلیل سیاسی خود را نیز از زمان مشروطه بیان کند.

«دیلماج» یک نورِ واقعی در تاریکیِ این روزهای بازار رمان‌نویسی فارسی در کشورمان است که ابعاد مختلف یک رمان و داستانِ مطلوب را دارد؛ از قلم خوشخوان تا انتقال اطلاعات و حتی معرفی و تبلیغ برخی از رویکردهای تاریخی.