نوشتن با دوربین؛ ارنست همینگوی و هاوارد هاکس
نقد سرمایهداری ممنوع، چون فاشیسم خطرناکتر است!
همه کارگردانها حتی منتقدین چپگرا با آغاز جنگ جهانی دوم و ورود رسمی آمریکا به جنگ، دست از مخالفت با حکومت برداشتند و برای مبارزه با فاشیسم که یقینا دشمنی خطرناکتر از سرمایهداری بود، از حکومت آمریکا حمایت کردند.
قرن نو ـ قرار نیست در رنج شمعی روشن کنیم!
مکثی خالی میان دو دقیقه پرهیاهو
مهم نیست چقدر کتاب خوانده باشیم یا چقدر فیلم دیده باشیم؛ ما اغلب اشتباهاتی که دیگران مرتکب شدهاند، همه آنها که در کتابها خواندهایم و یا در فیلمها دیدهایم و یا حتی شنیدهایم و دربارهشان نوشتهایم تکرار میکنیم.
روایتی درباره نویسندهای که خواندن آثارش مُد بود
جلال دنیایم را عوض کرد
آن سالها جلالخوانی مد بود اما نه برای بچههای دبستانی و یا حتی راهنمایی. برادرهایم جلال میخواندند، همانطور که شعرهای احمد شاملو را میخواندند و درباره آنها صحبت میکردند.
این کتاب از دو جهت مهم است
کارور، چه خبری به چخوف و همینگوی میدهد؟
کارور علاوه بر اخذ درسهای چخوف و همینگوی، کاری هم برای خودش میکند. او با نوشتن داستانهای خاصش خبری را به چخوف و همینگوی منتقل میکند.
نوشتن از «برهنهها و مردهها» کار سختی است
جنگ و صلح آمریکایی
رمان «برهنهها و مردهها» کتابی است که پشت جلدش ذکر کرده «برخی منتقدان این اثر را با «جنگ و صلح» تولستوی مقایسه میکنند».
نوشتن با اولین اشعه خورشید
او برای عشقش وقت میگذاشت و این رسم عاشقی است، میگوید: «پایان كتاب «وداع با اسلحه»، صفحه آخرش را ۳۹ بار بازنویسی كردم تا راضی شدم.» این یعنی ما با عاشقی روبهرو هستیم که سخت راضی میشود.
مروری بر سه ترجمه از «برفهای کلیمانجارو»
پچپچههایی که آدم نمیشنود
باید یادآوری و تاکید کرد که انتخاب متن ترجمه امری کاملا سلیقهای است و این یادداشت در جهت تاباندن نور بر سه ترجمه موجود است تا مخاطب بتواند در انتخاب دست به یک انتخاب بهتر بزند. ترجمههایی که سلیقه مترجم