مروری بر «فصل توتهای سفید»
کدام مهم است، پیمانه یا دانه؟
فصل توتهای سفید که ریتم خوبی دارد و همانطور که گفتم خردهروایتهایش نیز جذاب است از فقدان قصهای که آن را روی پا نگه دارد رنج میبرد.
مروری بر رمان «فصل توتهای سفید»
به قول امروزیها «دارک»
موضوعی که در هرجای «فصل توتهای سفید» ردپایی از آن به چشم میخورد، در اصل مظلومیت زنان است؛ چه ایرانی و چه خارجی.
مروری بر داستان «فصل توتهای سفید»
روایت مریم مجدلیه در روزگار پهلوی
فصل توتهای سفید از حضور موثر مرد خالیست. مردان قصه زنانشان را از خود راندهاند و خود نیز در میانه داستان گم میشوند.
نقدی بر رمان نامزد جایزه ادبی جلال آلاحمد
این کتاب، رمان نیست!
فصل توتهای سفید داستان تختی دارد. بدون فراز و نشیب خاص، بدون تکانه حتی بدون غافلگیری ویژه و یا حتی ساده.
مسئله ضرورت بقا در «فصل توتهای سفید»
کار بزرگ فروغ
فروغ که دختریست بیپیوند شده، در چنبره ضرورت بقا گیر افتاده و در تنگنای معامله کردن خویش با مشتریهای شهر نو بر سر زنده ماندن، چون غریقی در آستانه خفگی فقط و فقط دستوپا میزند.
تحلیلی بر رمان «پرواز اسب سفید»
این کتاب مخاطب را جدی گرفته
دختر راوی «پرواز اسب سفید»، با حساسترین مسائل دنیای امروز پیوند خورده و میخواهد مخاطب را هم با همه آن چیزها مرتبط بکند. انگار سیدهعذرا موسوی سری را که درد نمیکرده دستمال بسته و نوجوانان را انداخته وسط ماجرایی که
ماجرای «بهمن نوستالژی» و «شاخ دماغیها»
قصه نامربوط یک گله کرگدن!
من بهمن محمدی، معروف به «بهمن نوستالژی» (قبلا درباره این لقب برایتان حرف زدهام)، پانزده ساله از اصفهان هستم و این بار البته به قول مامان، با قصهای تقریبا نامربوط، کتاب «شاخ دماغیها» را برایتان معرفی خواهم کرد.