06 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

شهرنوشت تگ

از نقاط قوت کتاب سدنصرالدین می‌توان به اصطلاحات و لحن خوب شخصیت‌ها اشاره کرد؛ نویسنده به خوبی لهجه تهرانی و لحن هر کدام از ساکنان خانه را منتقل کرده است.

سدنصرالدین پر است از خاطراتی که خواننده را به گذشته می‌برد. خاطراتی ساده ولی درخور توجه. اگر قصه‌ها بیش از نوع روایت برایتان ارزش دارند می‌توانید از خواندن خاطرات یک بچه تهرون لذت ببرید.

امیر خیام در «سدنصرالدین» توانسته است تا حد زیادی بخشی از تاریخ و جغرافیایی فرهنگی ایران را در تهران پنجاه سال پیش روایت کند. خاطره‌نویسی سهم عامه مردم از ادبیات است.

معمولا در نوشتن آثاری از این دست که به قالب ادبی متعهد نیست، نویسنده پیام خاصی مد نظر دارد که می‌خواهد آن را برساند یا یک برهه را منسجم تعریف کند تا برداشتی داشته باشد، اما این اثر چیزی نمی‌گوید.

محوری‌ترین شخصیت کتاب «سد نصرالدین» خود شهر تهران است. به عبارتی دیگر، اماکن در این مجموعه خاطرات، عنصری حیاتی محسوب می‌شوند و این از همان عناوین و عبارات روی جلد کتاب نیز پیداست.

نامش سه‌شنبه بازار بود اما مکانی بود برای ديد و بازديد، رد و بدل كردن مسائل روز شهر، چاق سلامتی کردن و حالا من سه‌شنبه‌ها دلتنگ می‌شوم، دلتنگِ این که مادر بگوید: «بیا بریم سه‌شنبه بازار»، دلتنگِ بازاری که روزی دوستش

بعضی شهرها خودشان قصه‌اند اصلا. از گذشته‌های دور انگار در کوچه‌هایشان که راه می‌رفته‌اند تا همین امروز که ما راه می‌رویم، مدام صدایی به گوش می‌رسد که می‌گوید «یکی بود، یکی نبود». شیراز یکی از همین شهرهاست که هرچند به

من فکر می‌کنم گیلانی‌ها مردمانی شادند و برای اثبات این حرف نه عدد و رقم و آمار و درصد دارم و نه پژوهش علمی. فقط وقتی ماه رمضان‌هایی که در گیلان تجربه کرده‌ام را مرور می‌کنم جز صدای خنده، عطر

امروز روز اهواز است. روز این شهر گرم مهربان زخمی که نویسنده‌های خوب هم زیاد دارد و البته نویسندگان خوب هم زیاد سراغش رفته‌اند. البته طبیعتا مانند هر شهر دیگری حقش در ادبیات داستانی معاصرمان ادا نشده و آن‌قدر زنده

هفدهم دی در تقویم به نام «کرمان» نام‌گذاری شده است. همین شهر پرقصه‌ای که می‌خواهیم برویم سراغ نویسندگانش و ببینیم چقدر شهرشان را به داستان‌ها و رمان‌هایشان راه داده‌اند و از آن نوشته‌اند.