«برفک» سرتاسر انتقاد به تکنولوژیست
تلاشی ناکام برای فلسفی بودن
رمان «برفک» تلاشی ناکام برای فلسفی بودن، عمیق شدن، معنا بخشیدن به وقایع، اشیاء و کلمات است اما تنها برای آنکه شانس تهی کردنِ دوباره چیزها از معنا را داشته باشد.
«دیلماج» از هر نظر یک شکست بزرگ است
محرومیت تاریخ از بازروایی جذاب داستانی
کافیست «راسپوتین» اثر ادوارد راژینسکی یا آثار مشابهش را خوانده باشید تا متوجه نقصهای عمیق «دیلماج» بشوید، مخصوصا اینکه «دیلماج» در فرمی مشابه یک بیوگرافی نوشته شده که توضیحات نویسنده در میان تکههای یادداشتهای «مستند» و برای تکمیل بیان شدهاند.
آیا آزادی امکان تحقق دارد؟
دروغی به اسم عدالت
آدام در جایی از رمان «قاضی»، هنگامی که در شکی عمیق نسبت به شغل خود فرو رفته، میگوید که قانون را ندیده است، نمیداند چشمهای قانون چه رنگیست، اگر او را در خیابان ببیند نمیشناسدش.
روایتی درباره تماشای اولین مرگ
همهچیز همینجا تمام میشود
من آدمِ بسیار فراموشکاری هستم. از دردناکترین لحظاتِ عمرم چیزی به یاد ندارم، از بهترینهایشان هم. همهچیز برای من خیلی زود تمام میشود. زندگی من لحظات کوتاهیست و مقاطع بلندی از تاریکی بینِ آن لحظات کوتاه.
پاسداشتی برای تمام وزوزهایی که راحتمان نمیگذارند
خواندن از انقلاب هم حدی دارد
«حکومت نظامی» رمانی به پاسداشت تمام وزوزهاییست که هیچجای جهان راحتمان نمیگذارند، فرقی نمیکند کجا رفته باشیم.
این یادداشت چیزی را لو نمیدهد
یک هذیان با شکوه
اگر همین حالا بخواهم تمام آنچه در 2666 «اتفاق» میافتد، بازگو کنم، هیچ چیز از دست نرفته است. 2666 قابل لو رفتن نیست، چراکه در آن اتفاقی نمیافتد، همانطور که در هذیان اتفاقی نمیافتد، همانطور که در زندگی اتفاقی نمیافتد.