روایت یک مادر از اربعینی که جا ماند
روز چهاردهم برف میبارید
اربعین رسید. تمام روز را پای تلوزیون به آن میدان سرخپوشی چشم دوختم که یک لحظه خالی نمیشد. عرب میرفت، عجم میآمد. شیعه میرفت، سنی میرسید. مسلمان جایش را به مسیحی میداد و باز میدان خالی نمیشد.
روایتی متفاوت از داستان تمامنشدنی عاشورا
کربلایی شدن یعنی شیر شدن!
داستان «شیر نشو» نوشته مجید قیصری روایت شیرین و دلچسبی است از تلاش آدمهای ساده و معمولی اطرافمان برای نشان دادن عشقشان به امام حسین (ع).
«فراموشان» یادآوری میکند، هستیم تا روایت کنیم
آدممعمولیها روایت میکنند
داوود غفارزادگان در «فراموشان» سراغ شش شخصیت غیرمشهور رفته که از واقعه عاشورا روایتی دارند. آنها در حاشیه اتفاقات بزرگ ایستادهاند و از دید خود آنچه میگذرد را شرح میدهند.
مروری بر روایتی مستند درباره اصحاب سیدالشهدا(ع)
بینایی باید…
اگر تمایل دارید یک کتاب کاملا متفاوت از عاشورا بخوانید بینایی میتواند همراه خوبی باشد. وجه تفاوت آن هم در نظر من این است که نویسنده اینبار از جانب امام (علیهالسلام) یا بنیهاشم به اتفاقات کربلا نپرداخته است.
روضه داستانی به روایت «فراموشان»
نگاهی نو به مفهوم فراموشی
نویسنده در هر روایت، تصویرسازی خوبی انجام داده است. نویسنده مثل یک دوربین متعهد، هرچه از زاویه دید شخصیت اصلی روایت، دیده شده، در متن آورده است.
روضهخوانی یک خبیث برای مظلوم
از سنگ ناله خیزد…
رمان «سنگ» یک اثر تاریخی است که داستان زندگی و عاقبت زرعه ابن ابان، سنگتراش عرب، را روایت میکند.
راویان «فراموشان» جاماندگاناند
سرخرنگ و دور چون عیوق
اگر روایتها را از ابتدا تا انتها کنار هم بگذاریم، میشود به عنوان یک داستان کلی بهشان نگاه کرد؛ چون زمان و مکانشان متناسب با خط داستانی تغییر میکنند و ترتیب تعریف وقایع در آنها حفظ میشود
پیوند تاریخ و ادبیات در «اعترافات کاتب کشته شده»
دعوت به شناخت دوباره عاشورا
وقایع قبل از عاشورا و اتفاقات پیش آمده برای امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در این روز از زبان شبان و کاتب دیگری که در چادری که در ظهر عاشورا در سپاه عمر بن سعد است، میبینیم
«فراموشان» از نقطع پایان واقعیت متولد میشود
از هر زبان که میشنوم نامکرر است
«فراموشان» واقعه کربلا را از نگاه تعدادی از راویان فراموش شده، روایت میکند. روایتهایی مستقل که در نهایت مانند تکههایی از یک پازل تابلوی کاملی از واقعه کربلا را رقم میزند. داوود غفارزادگان برای نوشتن اثری پیرامون واقعه کربلا سوژه
«سکههای سفالی» تحتتاثیر آثار قبل از خود است؟
رئالیسم انتقادی یا مختارنامه؟
«سکههای سفالی» داستانی است که اصول را میداند و خط را نشکسته است. زبان اثر اگر چه بار تاریخی دارد اما سختخوان و ثقیل نیست.