01 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

محمد عربی تگ

«کابوس‌های خنده‌دار» یادبودی است بر یکی از هنرهای اصیل ایرانی که در متن جامعه حضور پررونقی داشته است. تقلید، سیاه‌بازی و بقال‌بازی از جمله نمایش‌های ریشه‌دار در فرهنگ وطنی بودند و پیش از ورود تئاتر و سینما اسباب سرگرمی عام

پیرمرد ژاپنی بخش‌هایی از زندگی را که دوست داشته برش زده و به جهان بخشیده است. قطعه‌هایی پرشور و رضایت‌بخش از یک عمر.

«یکشنبه آخر» ماجرای دلدادگی و عاشقی ندارد. بسیجی ریشوی مجروح گل نمی‌دهد دست پرستار و بعد بروند سر سفره عقد. اما خالی از عشق هم نیست. عشق این کتاب از جنس مادرانگی است. دختری پانزده که مادرانه به سرزمینش عشق

«ماهی‌ها نگاهم می‌کنند» با وجود تمام پیام‌های پوچ‌انگاری که بازتاب می‌دهد به یک دلیل ارزش مطالعه دارد و آن هم به خاطر احترامی است که برای جایگاه انسان بدون در نظر گرفتن قراردادهای اجتماعی قائل است.

من با چشمان خودم دیدم چشمان مادر خیس اشک شد. مثل وقت‌هایی که صبح جمعه تنهایی ندبه می‌خواند. داستانم جواب داده بود. دوست داشتم یک نفر آن نگرانی مادر را بفهمد و حالا یک نفر متوجه‌اش شده بود. مالک واقعی

نویسنده کتاب «داغ دلربا» تلاش می‌کند گزارشی صادقانه از متن این حضور میلیونی به رشته تحریر در آورد. نیتی که در اجرا چندان موفق نیست.

«ابوباران» یک تک صدا برخلاف جریان عظیمی از کتاب‌هاست که اشتباهی نوشته می‌شوند و بدتر اینکه بزرگ می‌شوند. تک صدایی که شاید این روزها چندان صدایش به جایی نرسد ولی تاریخ ادبیات اثبات کرده آنچه که بر روی میز مطالعه

«تا بهار صبر کن باندینی» داستان یک زمستان سرد و تلخ است. برای طنازی‌های معروف نویسنده باید سراغ کتاب‌های دیگر بروید. در این کتاب از خوشبختی خبری نیست.

نقطه قوت «پیامبر بی‌معجزه» نمای درستی است که از طلبه داستان به مخاطب نمایش داده می‌شود. کتاب یک گام خوب است در تصحیح نگاه مبهم و همراه خطایی که جامعه از روحانیت دارند.

در «سیاگالش» با طلبه‌ای مواجه هستیم که بیش از مردم به نفس خود توجه دارد. زیرا باور دارد اصلاح مردم پیش از اصلاح نفس امکان ندارد. گویا می‌توان یوسف را نسخه بالغ‌تری از یونس رمان «برکت» دانست.