31 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

نشر صاد تگ

«هیژده چرخ» هجده‌ روایت کوتاه از زبان خادم افتخاری حرم حضرت معصومه(س) می‌خوانیم و با تجربه‌زیست‌های یونس عزیزی در مقام خادم ویلچری‌ها! آشنا می‌شویم.

«مکاشفه بهاری یک همسایه واله»، نشانگر استعداد نویسنده‌اش در به کار گرفتن تکنیک است که با تمرین و دقیق خواندن می‌تواند منجر به خلق داستان‌های بهتر شود.

زن داستان ما همچنان که از معمولی بودن می‌گریزد، هنوز درگیر واگویه‌های ذهنی معمول است؛ و مگر می‌شود در یک دنیای معمولی و با اطرافیان معمولی زندگی بکنی و افکار معمول به سراغت نیاید؟

«گاف» داستانی است که از فقر حرف می‌زند. مسئله اعتیاد را مطرح می‌کند و به خوبی اختلاف طبقاتی در یک جامعه را به نمایش می‌گذارد.

پرداختن به چهره تاریک شهر پیش از گاف، جریان گرفته بود، اما می‌خواهم بگویم، گاف در همین جریان نوشتن از سویه تاریک شهر است اما کلیشه‌ها را شکسته و در جریان گفتن حرف تازه افتاده است.

گاف رمانی پاکیزه، شریف و محترم است. رمانی که قطعا نوید حضور بانویی اهل اندیشه و مانوس با کلمه را به ادبیات ایران می‌دهد.

بدون تعارف باید بگوییم که نوشتن اثری اجتماعی در باب پدیده فقر و شکاف طبقاتی بی‌آنکه نویسنده حتی به مرز شعارزدگی نزدیک شود؛ کار آسانی نیست، اما این اتفاق در «گاف» رخ می‌دهد.

نویسنده «پیامبر بی‌معجزه» قصد دارد بگوید حمید یک روحانی معمولی است اما پیش فرض‌های ذهنی‌اش جلو می‌دود و می‌گوید بالاخره روحانیت هرچند معمولی هم باید یک عصای موسی داشته باشد.

گاف نه به معنای مصطلحِ آن، که در واقع اشاره نکته‌سنجانه‌ای دارد به فاصله میانِ لایه‌های جامعه. فاصله‌ای که به قدری زیاد می‌شود تا آدم‌های جامعه همدیگر را نبینند و رسانشی بین‌شان برقرار نباشد.

«آتشگاه» تصویر کم دارد! نویسنده بار تصور را به دوش خیال خواننده‌اش گذاشته، اما خواننده از او چندان ملول نمی‌شود؛ چون کامش چنان از داستان‌گویی این هم‌زبان «خون‌شریک» خوش است که به شوق تماشای آتش رنگی پودر برقک، کتاب را