31 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

نشر نو تگ

رمان نه فرشته، نه قدیس حال و هوا و فضای تلخ و سرد و بیهوده‌ای دارد که این دقیقاً نشان از حال جامعه آن روزهای پراگ است.

«زنان تشنه قدرت» را نمی‌توان از آن دست آثاری دانست که تا مدت‌ها ذهن شما را مشغول به خود کند اما اگر قدری علاقه‌مند به داستان‌هایی با درون‌مایه سیاسی هستید و از 1984 هم خوشتان آمده از یک بار خواندن

در فرجام قصه‌گویی سندباد، آنچه در ذهن هندباد ته‌نشین می‌شود، ایمان دوباره به این ضرب‌المثل قدیمی است که «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد».

به نظر می‌رسد چخوف در عین تاکید به لحظات تکرار نشدنی و لذت‌بخش عشق، آن را موضوعی پیچیده می‌بیند که در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول می‌شود اما باز همان لحظات عاشقانه است که به زندگی معنا می‌دهد.

سکوت، به رخ کشیدن انتخاب‌هاست. تردید تا مغز استخوان آدم‌هایش نفوذ می‌کند و شیره منطقشان را می‌مکد.

«روز ملخ» رمان جمع‌وجوری درباره هالیوود است. اما اگر انتظار دارید که نویسنده در رمانش خیلی برجسته و درشت درباره هالیوود حرف زده باشد باید همین ابتدا آب پاکی را روی دستتان بریزم که خبری از این حرف‌ها نیست. در

کتاب «ژنرال دلا رُوِره» داستان یک قمارباز کلاه‌بردار است که به عنوان مهره‌ای برای رسوخ به هسته‌های مقاومت و جاسوسی از دستگیرشدگان، در کسوت یک ژنرال، به زندان فرستاده می‌شود.

رمان «محاکمه خوک»، کتاب «آخرین روز یک محکوم» نوشته ویکتور هوگو را به یاد می‌آورد. هوگویی که معتقد است هیچ هدفی والاتر، مقدس‌تر و باشکوه‌تر از مشارکت و تلاش برای لغو حکم اعدام نیست.

مرد کم‌هوش نازیبای قصه کوتسیا در جست‌جوی مأمنی برای زیستن، چیزی به جز کرامت انسانی نمی‌خواهد. او که توان زیستن به شیوه انسان‌های نخستین را دارد و در نهایت قناعت روزگار می‌گذارند، می‌خواهد آنگونه که خود انتخاب می‌کند زندگی کند.

رمان «همه می‌میرند» کتابی اگزیتانسیالیستی است که در ستایش زیستن نوشته شده، چنان‌که در جایی از کتاب می‌خوانیم: «روزی همه می‌میرند اما پیش از آن زندگی می‌کنند».