06 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

نیما اکبرخانی تگ

کتابخانه نیمه‌شب جنسش از جنس همان نوری‌ست که کسی بعد از یک پیمایش طولانی و خسته‌کننده در تونلی تاریک و ظلمانی، دست آخر در انتهای مسیر می‌بیند.

الکسیویچ شاید تاریخ‌نگار دقیقی نباشد و عیب و ایرادات بزرگی هم به او وارد باشد ولی از سوی دیگر قصه‌گویی درجه یک است.

«ریشه‌ها» یک داستان خانوادگی تاریخی تمام عیار است که مثل تمام داستان‌های گونه خودش پر است از تلخی و شیرینی و بالا و پایین‌های مختلفی که هر خانواده‌ای در طول سال‌ها و نسل‌ها به خود می‌بیند.

«شنام» داستان کیانوش، «عصرهای کریسکان» قصه‌ سعید سردشتی و «برده سور» روایت یدالله خداداد مطلق از اسارتی طولانی، ظالمانه و سخت در دست گروه‌های معارض در کردستان و اگر دقیق‌تر بخواهید دموکرات و کومله است.

«پروژه هیل مری» قصه آدمی‌ست که تک و تنهاست، خیلی دور است و بار سنگینی را هم به دوش می‌کشد. برخلاف «مریخی» اینبار قهرمان داستان وظیفه ندارد که خودش را نجات دهد، بلکه باید همه نسل بشر را از مرگ

پیتر شوایزر هم بی‌رحم است و هم زیرک. احتمالا این خطرناک‌ترین نوع از گونه نویسنده‌هاست که می‌تواند با یک سیاستمدار در یک کشور زندگی کند.

آیشمن این قاتل کثیف، این خون‌ریز پلید و این کشنده زنان و کودکان در تیراژ بسیار بالا، هیچ خصومتی یا کینه‌ای از هیچ کسی ندارد. اصلا درک درستی از ایدئولوژی و سوسیالیسم هیتلری ندارد.

داستان «تلماسه» در آینده‌ای بسیار دور می‌گذرد و در این آینده دور هیچ خبری از ربات و رایانه نیست! حتما تعجب کردید، حق هم دارید.

«عزرائیل» مخاطب را از نویسنده اثریا نااُمید نمی‌کند که «عزرائیل» هم رو به جلو است و هم مفصّل‌تر و پُر و پیمان‌تر از رُمانِ پیشینِ اکبرخانی.

این روزها عبارت «من وجترین هستم» یا «ما وگان هستیم» حداقل یک باری به گوش همه ما خورده. همین هم شد که مطالعه کتاب «اجازه هست شما را بخورم؟!» را شروع کردم تا یک بار از راه درست و اصولی‌اش