31 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

زینب مرتضایی‌فرد تگ

«درد سنگ» روایتی تلخ و تکان‌دهنده ندارد و حتی در پایان تلخش هم مخاطب را با لبخند به حال خود رها می‌کند.

«آخر داستان» روایت زندگی مترجم و استاد دانشگاهی است که عاشق شده و به آخر و عاقبت همه عشق‌ها مبتلا شده، معشوق گذاشته و رفته.

داوود غفارزادگان در «فراموشان» سراغ شش شخصیت غیرمشهور رفته که از واقعه عاشورا روایتی دارند. آن‌ها در حاشیه اتفاقات بزرگ ایستاده‌اند و از دید خود آن‌چه می‌گذرد را شرح می‌دهند.

عاشورا روز گریه نیست، روز حساب و کتاب است، برای من که انگار یک‌جور محشر شخصی باشد، روز نوشتن است از خود، یک کاغذ باید برداشت و دید آدم پای کدام اعتقاداتش می‌تواند بایستد و بمیرد.

ضیا قاسمی رمان را پیش از ماجراهای این چند ماه اخیر افغانستان نوشته است، اما عجیب و جالب است که می‌بینیم اتفاقی که سال‌ها قبل و با روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان رخ داده بود، دوباره تکرار شد.

بعضی شهرها خودشان قصه‌اند اصلا. از گذشته‌های دور انگار در کوچه‌هایشان که راه می‌رفته‌اند تا همین امروز که ما راه می‌رویم، مدام صدایی به گوش می‌رسد که می‌گوید «یکی بود، یکی نبود». شیراز یکی از همین شهرهاست که هرچند به

ایرانی بودن شوخی نیست. یک‌جور ریشه داشتن است، یک‌جور سبز بودن است. یک‌جور حرکت در بستر رودخانه است، دیروز قشنگ زیاد داشته، اما فردا هم خواهد داشت.

«ماتی خان» روایت یک اعتراض است، اعتراض قبیله‌ای که قصد ندارد اجازه دهد زیر چرخ‌دنده‌های مدرنیته وارداتی رضا پهلوی و نامردمی ماموران دولتی له شود و فرهنگش دیگرگونه شود.

نمونه‌های داستانی بسیارند که هر کدام از برف به نیتی استفاده کرده‌اند. حالا شما هم شال و کلاه کنید که می‌رویم برخی داستان‌های برفی که با برف در ذهنمان ماندگار شده‌اند، مرور کنیم.

«چمدان‌های باز» اولین تجربه سیدمحسن روحانی است و گاهی به نظر می‌رسد محافظه‌کارانه نوشته شده یا آشنایی نویسنده با محیط هنوز آنقدرها کامل نیست و با دیدی چندان موشکافانه محیط را نگاه نمی‌کند.