10 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

جواهری که با زحمت بسیار به دست خواننده رسید
پیک مرگ، پیام‌بر زندگی

تا به‌حال برایتان پیش آمده بخواهید یک خبر تلخ به کسی بدهید؟ حس تردید، عذاب وجدان و سردرگمی خاصش را تجربه کرده‌اید؟ حالا اگر این خبر تلخ بنا باشد تلخ‌ترین خبر زندگی طرف مقابل‌تان باشد این حس‌ها را چند برابر تجربه می‌کنید. غلامحسن‌ حدادزادگان یکی از ماست که در سال‌هایی نه‌چندان دور مامور شده بود تلخ‌ترین خبر زندگی آدم‌ها را به آنها بدهد؛ آن‌هم نه یک بار و دو بار، بلکه صدها و شاید هزاران بار! او مامور شده بود زنگ خانه آدم‌هایی که خیلی‌هایشان را نمی‌شناخت بزند و جوری که نه خیلی سریع و بی‌ملاحظه باشد و نه خیلی سردرگم و کش‌دار به آنها بگوید همسرتان، پدرتان، برادرتان یا پسرتان که تا پیش از آمدن من ذوق دیدن دوباره‌اش را داشتید دیگر نخواهید دید. غلامحسن، پیک مرگ شده بود‌!

روح‌الله شریفی در روزهای «روزهای پیام‌بری» خاطرات این پیک مرگ را جمع کرده و مثل دانه‌های انار کنار هم مقابل بیننده گذاشته است. شریفی به سراغ سوژه‌ بکری رفته که احتمالا تا کنون کسی به آن نپرداخته و همین نوآوری، کمک زیادی به کتاب او کرده و خواننده را برای خواندن این اثر کنجکاو می‌کند.

این بکر بودن سوژه در مواقع زیادی می‌تواند برای پدیدآورنده یک اثر هنری همان‌قدر که فرصت و عامل برانگیختن کنجکاوی مخاطب باشد، تهدید و عامل نکوهش هم شود. بسیاری از مولفان آثار هنری در پیدا کردن سوژه‌های ناب موفق عمل کردند اما در پرداختن آنها ضعیف ظاهر شده و شماتت‌ها را به سمت خود جلب کردند؛ زیرا اصطلاحا باعث حیف شدن سوژه شدند. شریفی در این کتاب از این مهلکه هم جسته و توانسته با روایت جذاب و البته خوش‌ریتم داستان‌های غلامحسن‌ حدادزادگان (راوی کتاب) از حمل پیکرهای شهدا و اطلاع دادن خبر شهادت آنان به خانواده‌هایشان، خواننده را تا انتهای کتاب به‌دنبال خود بکشاند.

آن‌گونه که شریفی در مقدمه کتاب اشاره می‌کند او برای نگارش و تدوین خاطرات غلامحسن حدادزادگان دو سال زمان صرف کرده است. خاطراتی را که در ابتدای پژوهش این کتاب، چند مصاحبه کلیشه‌ای و بی‌روح بوده کم‌کم و با همراهی خود حدادزادگان به قصه‌های جان‌دار و جذابی بدل کرده که بسیاری آن را تحسین کرده و می‌کنند.

یکی از نکات مهم «روزهای پیام‌بری» آن است که حدادزادگان خاطراتی را نقل کرده که برخی از آنها نزدیک به 40 سال پیش رخ داده‌اند و طبیعتا غبار فراموشی روی آنها نشسته است اما شریفی با صبر و وسواس و با شیوه‌های مختلف تلاش کرده این غبار را زدوده و آنها را شفاف و گویا کند؛ اما «روزهای پیام‌بری» علی‌رغم داشتن این بازه پژوهشی نسبتا طولانی به کتابی طولانی و کش‌دار بدل نشده که نشان‌دهنده جسارت نویسنده در حذف زواید و نداشتن خساست در کنار گذاشتن خاطرات و وقایع کم‌اهمیت‌تر یا غیرجذاب‌تر از کتاب است.

این دوری از زیاده‌گویی در روایت خاطرات هم به‌چشم می‌خورد و شریفی تلاش کرده خاطرات حدادزادگان را در حد مناسب و البته بدون آن‌که ایجاز کلام به شیرینی آن ضربه بزند، روایت کند.

یکی از نکات «روزهای پیام‌بری» کلیشه‌شکنی در روایت یکی از موضوعات پیرامون دفاع مقدس بدون شکستن حرمت آن است. شریفی در نقل خاطرات حدادزادگان از کلیشه‌های مرسوم در روایت دفاع مقدس استفاده نکرده اما در عین ترسیم آدم‌هایی زمینی، حال و هوای آسمانی آن مردمان و روزگار را به‌خوبی پیش چشم خواننده‌اش قرار داده است.

سوژه اصلی کتاب، شدیدا تلخ است. فردی که شغلش جابجا کردن پیکر شهدا و یا رساندن خبر شهادت جگرگوشه‌های مردم به آنان است و هر چه قصه دارد در همین فضا می‌گذرد اما خوش‌زبانی و نمک ذاتی حدادزادگان در کنار روایت شیرین شریفی باعث شده تا «روزهای پیام‌بری» یک‌سره اشک نباشد و در جای‌جای کتاب لبخند بر لب خواننده جاری شود؛ البته که بغض‌های ناگهانی و بهت‌زدگی از برخی وقایع کتاب هم جزء جدایی‌ناپذیر این کتاب است.

بی‌راه نیست اگر بگوییم در سال‌های اخیر فضای نشر دفاع مقدس در برخی موضوعات خاص دچار تورم پرداخت شده که این مساله شاید تا حدی باعث دل‌زدگی مخاطبان یا گم شدن خاطرات ارزشمند و جذاب در میان انبوه تولیدات مشابه هم شده اما خاطرات غلامحسن حدادزادگان از آن دست خاطراتی است که نشان می‌دهد تاریخ دفاع مقدس کشورمان همچنان مملو از سوژه‌هایی است که باید برای یافتن آنها قدری دقیق‌تر دید و جواهرات را از میان خاک‌ها بیرون کشید و «روزهای پیام‌بری» نشان داد که روح‌الله شریفی و البته مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری جویندگان زبردستی برای یافتن گنج‌های دفاع مقدس هستند.

 

عنوان: روزهای پیام‌بری؛ روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان، پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا/ پدیدآور: روح‌الله شریفی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 320/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

ارسال نظر