توضیحات ناشر این کتاب در معرفی آن هم میتواند برای آنهایی که ممکن است دست و دلشان برای تهیه کتاب بلرزد راهگشا باشد: «کتاب «تاریخی نگری موسیقی ایران» در برگیرنده چهارده گفتار پیرامون مباحث تاریخی و تحلیلی موسیقی دستگاهی ایران از تشریح روابط موسیقی ایران با حوزه عرب و ترک تا تحلیل مفاهیم و بازخوانی تعاریف صوت و نغمه در آثار فارابی، ابن سینا، صفیالدین ارموی و قطبالدین است. محسن حجاریان همچنین با غور و تفحص در چند اثر مهم تاریخی شامل تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشای جوینی و سفرنامه خواجه غیاثالدین از دریچه موسیقیشناسی تاریخی، روایتی خواندنی و در عین حال روشنگر از موسیقی عصر غزنوی و خراسان بزرگ و نیز عصر ایلخانی و سرزمینهای چین و ایغور در عصر تیموری به دست میدهد و بدین ترتیب علاوه بر محتوایی نو در مطالعات تاریخی موسیقی ایرانی، شیوه و روش تازهای در موسیقی ایران نیز ارائه میکند. در این کتاب همچنین موضوعاتی بدیع در موسیقیشناسی تاریخی همچون مساله تشیع تاریخی و موسیقی دستگاهی با نگاهی بر عصر ایلخانیان تا دوران معاصر و اثر متقابل اندیشه شیعی در موسیقی دستگاهی مورد واکاوی قرار گرفته است. در مباحث جامعهشناسی تاریخی این کتاب نیز دیدگاههای ماکس وبر جامعهشناس نامدار آلمانی درباره موسیقی ایران مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و در مقالهای دیگر ولگاریسن، بتوارگی و کالایی شدن موسیقی ایران تحلیل شده است.»
این توضیحات و البته نام کتاب و مروری بر فهرست کتاب میتواند هر خوانندهای را که دنبال چنین آثاری است، مجاب کند دست به جیب شود و کتاب را خریداری کند. ولی مواجهه با متن و محتوایی که در پس متن نهفته حکایتی است که میتواند تمام تبلیغات و رنگ و لعابها و پردهها را کنار بزند و تصویری روشن به مخاطب ارائه کند. اتفاقی که کمتر روی میدهد و کمتر کسی مواجههاش از متن را روایت میکند. شاید این یادداشت روایت یک مواجهه باشد.
ایده کتاب، ایده خوبی بود؛ مولف با این ایده سراغ تاریخ و موسیقی قومی رفته و تلاش کرده خواننده را در جریان سیر موسیقی قومی قرار دهد، کتاب در ابتدا پیشرفت خوبی داشت ولی این روند در ادامه افت کرد و نویسنده از موضوع دور شد، شاید دور شدن او از موضوع برای این بود که بتواند با تببین برخی مفاهیم، در ادامه روی مفاهیمی که میخواهد از آنها سخن بگوید بهتر مانور دهد.
در اواسط کتاب مولف از مفاهیمی حرف میزند که ارتباط منطقی کمتری با موضوعی که کتاب برای آن نوشته شده، دارد. البته دور بودن ذهن مخاطبی که شناختی از مسائل فنی موسیقی ندارد هم میتواند دلیل خوبی باشد برای اینکه نتواند با مباحث تخصصی کتاب ارتباط برقرار کند؛ ولی نباید فراموش کرد وقتی عنوانی کلی برای یک موضوع در نظر میگیریم باید به مخاطبی که شناختی از موضوع ندارد هم فکر کرد. مباحثی که شاید لازم بود پیشنیازهایی برایش در نظر گرفته میشد و شاید مولف تصور کرده مخاطب این کتاب حداقلهایی از اطلاعاتی که در کتاب ارائه شده در چنته دارد و میتواند با متن ارتباط برقرار کند. حتی مولف تلاش نکرده در همان متن نیز طوری بنویسد که کلامش گویاتر باشد و بنا را بر پیچیدهنویسی گذاشته و همین سبب میشود مخاطبی که با هدف مرور تاریخ از زاویه موسیقی سراغ کتاب آمده از انتخابش سرخورده شود.
مولف در ادامه به خصوص در یک سوم پایانی کتاب به همان نقطهای که کتاب با آن آغاز شده بود، باز میگردد و دوباره اثر روند صعودی پیدا میکند و مرور تاریخی و نقش موسیقی در تاریخ را پیدا میکند و به نامی که در ابتدا روی آن گذاشته شده بود باز میگردد، ایده ابتدایی را دنبال میکند و با مطالعه نمونههای تاریخی بحث را جمع میکند. هرچند این بازگشت خیلی دیر اتفاق میافتد و شاید مخاطبی که از مسائل طرح شده در متن سر در نیاورده به این نقطه از کتاب راه پیدا نکرده و پیش از این کتاب را بسته و دنبال گمشده خود در لابهلای کتابهای دیگری است.
شاید اگر به موسیقی علاقه دارید و اندکی هم اطلاعات موسیقایی در اختیارتان هست این کتاب با رویکرد تاریخیاش برایتان جذاب باشد هرچند معتقدم میتوانست بهتر باشد.
انتهای پیام/