پاسخ به چرایی سقوط صفویه در یک روایت
عبرتنامه
از زمانی که اسماعیل 14 ساله، «شاه اسماعیل صفوی» شد و با جنگاوری و تهور شگرف توانست با شکست رقبا و مدعیان نیرومند، سرزمین ایران را پس از نهصد سال گذشت از سقوط ساسانیان دوباره یکپارچه و تبدیل به یکی از امپراتوریهای قدرتمند جهان آن روز کند حدود دو قرن طول کشید تا یکی از نوادگان شاه اسماعیل به نام شاه سلطان حسین، پایتخت پرشکوه آن روزگار ایران یعنی اصفهان را به شکلی دردناک و تلخ، تسلیم قبیلهای نهچندان نیرومند به نام افغانان غلجایی کند. اما چرا این اتفاق رخ داد؟ آیا «تقدیر چنین بود» و «باد بینیازی خداوند وزیدن گرفته بود»؟
اگر پاسخ به این سؤال برایتان مهم است «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» حتماً به شما کمک میکند.
اما کروسینسکی که بود که روایتش از سقوط اصفهان دارای اهمیت باشد؟ یوداش تادئوش کروسینسکی، راهب یسوعی بود که به نمایندگی از پاپ و سرپرست فرقه یسوعیان در سال ۱۷۰۷ میلادی به اصفهان، پایتخت پرشکوه صفویه گسیل شد. او به سبب حسن تدبیر و معاشرت گسترده با درباریان ایران توانست در قلب حکومت حضور داشته و به چشم خود شاهد سقوط یک امپراتوری پرشکوه به دست جماعت بدوی باشد. کروسینسکی تا سال ۱۷۲۵ یعنی سه سال پس از سقوط سلسله صفوی و در دوران حکومت اشرف افغان در ایران حضور داشت.
او گزارشی از آنچه طی سالهای سقوط حکومت صفوی دیده بود را مکتوب کرده به پاریس و نزد رئیس فرقه یسوعیان فرستاد. رئیس فرقه با دیدن این گزارش مهم که روایتگر سقوط یکی از حکومتهای مهم و بزرگ آن دوران بود، به یکی از راهبان فرقه به نام آنتوان دوسرسو مأموریت ساماندادن به آن را داد و دوسرسو با خواندن روایاتی دیگر از سقوط صفویه، کتابی دوجلدی به نام تاریخ واپسین انقلاب ایران به زبان فرانسه نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
«سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» تلاشی است که سیدجواد طباطبایی، استاد و پژوهشگر فلسفه، تاریخ و علوم سیاسی برای بازنویسی و تلخیص روایت دوسرسو به همراه تطابق با گزارش اصلی کروسینسکی انجام داده است.
گزارش کروسینسکی از جهات گوناگونی دارای اهمیت است. اول آن که او در ماجرای سقوط صفویه به دلیل ذینفع نبودن و بیگانگی با طرفین مخاصمه تا حد زیادی بیطرفانه سخن گفته و حب و بغض شخصی در نقل روایتش ندارد.
دومین نکته مهم در مورد روایت کروسینسکی آن است که او به دلایل گوناگون از نزدیک شاهد سقوط سلطان حسین و برآمدن محمود افغان بوده است. این راهب یسوعی همانقدر که در دربار صفوی ارتباطات و حضور وسیع داشته، توانسته به دربار غلجاییان افغان هم راه یابد و از نزدیک شاهد وقایع مهم حکومتی باشد.
یکی از مهمترین وجوه روایت کروسینسکی از سقوط صفویه آن است که او از منظری عقلگرایانه تلاش دارد رفتارهای حاکمان را که منجر به انحطاط حکومت، آشفتگی جامعه و در نهایت سقوط میشود روایت کند. او با تیزبینی، سستیهای شاه سلطان حسین، فساد فراگیر و کمخردی حاکم بر سلطنت صفوی را دیده و نقل میکند آن هم درحالیکه راویان ایرانی آن دوران بیشتر بر قضا و قدر یا سبعیت افغانان تمرکز داشتهاند.
گزارش کروسینسکی که با تلاشهای آنتوان دوسرسو با عنوان تاریخ واپسین انقلاب ایران در فرانسه منتشر شد آنچنان دارای اهمیت بود که توجه فیلسوفان شهیر عصر روشنگری نظیر ولتر، مونتسکیو و ادوارد گیبون را به خود جلب کرد و این متفکران شهیر از دریچه نگاه دوسرسو و کروسینسکی به تماشای فروریختن ابرقدرت مشرقزمین نشستند.
گزارش کروسینسکی در دوران خود در عثمانی هم مورد توجه قرار گرفت و با عنوان تاریخ سیاح با دستور صدراعظم وقت عثمانی در استانبول ترجمه و چاپ شد؛ اما نکته جالب آن است که این گزارش به این پایه ذیقیمت و مهم تا حدود یک قرن بعد در ایران دیده نشد و تنها پس از شکستهای ایران برابر امپراتوری روسیه در عهد فتحعلیشاه قاجار بود که عباس میرزا، نایبالسلطنه با آگاهییافتن از این کتاب و مشاهدهای از نسخه ترکی آن دستور داد که گزارش کروسینسکی به فارسی ترجمه و منتشر شود. نامی که برای ترجمه فارسی این کتاب انتخاب شد هم نشان از عمق تأثیر آن بر ولیعهد ایران داشت؛ عبرتنامه!
سوای از اهمیت گزارش کروسینسکی و کتاب دوسرسو، بازنویسی جواد طباطبایی از این گزارش هم جذاب و خواندنی است. او سعی کرده در عین نقل بخشهای مهم گزارش کروسینسکی و کتاب دوسرسو، اختصار را رعایت کرده و با باز کردن پیچیدگیهای این دو متن که به اقتضای زمان نگارش خودشان طبیعی مینماید، مخاطب امروزین را کاملاً با خود همراه بکند.
این کتاب البته نقل صرف تاریخ یا تلخیص و ممزوج کردن دو کتاب تاریخی هم نیست. طباطبایی در این کتاب پیگیر نظریه خود در کتاب «دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران» است و دریافتها و تأملات خود را از علل سقوط صفویه و رو به ضعف و انحطاط گذاشتن تاریخ ایران پس از آن در لابهلای گزارشهای کروسینسکی و دوسرسو مطرح میکند.
«سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» قطعاً کامتان را تلخ خواهد کرد. بخشهای زیادی از گزارش پدرکروسینسکی از سقوط اصفهان آه حسرت از نهادتان بلند کرده و حتی ممکن است صفحات کتاب را با قطرات اشکتان تر کند؛ اما از خواندن آن پشیمان نمیشوید. گاهی نیاز داریم تاریخی که بر ما گذشت را همانقدر که تلخ و سیاه بوده بدانیم و بخوانیم به آن امید که آیندهمان آنقدر تلخ و سیاه نباشد و نشود.
عنوان: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی/ پدیدآور: بازنویسی سیدجواد طباطبایی/ انتشارات: مینوی خرد/ تعداد صفحات: 108/ نوبت چاپ: سوم.
انتهای پیام/