«سازمان مجاهدین خلق» روی دور تند
مخلوقات اشرف!
«بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند…» این جملات که از زبان مسعود رجوی در مرداد سال 67 خارج شده تبدیل به یکی از فصلهای مهم تاریخ معاصر ایران شده، جملاتی که عمق خباثت و از سمتی خوشخیالی گروهکی وامانده که به مردم خود خیانت کردهاند را نشان میدهد. این جملات در مرداد 67 و پیش از آغاز عملیات «فروغ جاویدان» در میان اعضای گروهک منافقین بیان شده و حالا که 34 سال از آن 48 ساعت میگذرد رویای منافقین تعبیر نشده باقی مانده و طبق گفتهها، مسعود رجوی با آرزوی رسیدن به تهران به کام مرگ کشیده شده است.
34 سال از روزی که نیروهای نظامی وابسته به سازمان موسوم به «ارتش آزادیبخش» با شعار «امروز مهران، فردا تهران» با حمایت ارتش بعث عراق، ناجوانمردانه زنان و کودکان غیرنظامی را در شرایط آتشبس وادار به فرار کردند، گذشته است و حالا شاید بد نباشد در کنار مرور اتفاقات عملیات مرصاد و شرح دلاوریهای نیرویهای رزمی ارتش و سپاه در مقابله با این غده سرطانی درباره پیشینه و تاریخچه آنها نیز حرف بزنیم.
«یک روایت معتبر درباره سازمان مجاهدین خلق» که پیشتر با عنوان «گردش به بیراهه» توسط شهرام بزرگی نوشته شده، کتابی است که برای یک مرور سریع و مستند درباره این سازمان مناسب باشد.
این کتاب را به این خاطر انتخاب کردم چون به نظرم رسید اغلب اطلاعات لازم و شناخت درست از پیشینه این سازمان و فعالیت و نحوه شکلگیریاش نداریم. این که اطلاعات نداریم هم چیز عجیبی نیست. غلبه فضای مجازی بر احوال و امورات ما فرصت درنگ کردن و دقیق شدن را از ما گرفته و نسل جوان بیشتر از همه با این ماجرا درگیرند. به همین خاطر کتابی که حجم زیادی نداشته باشد، زبان روانی داشته باشد، روی دور تند اطلاعات لازم را منتقل کند و حاشیه نرود، میتواند گزینه خوبی باشد برای معرفی به مخاطبان و جوانان. البته این که روی جوانان تاکید دارم به معنای این نیست گروههای دیگر نیازی به آن ندارند ولی مسئله تاریخ اغلب مسئلهای است که جوانها به خاطر بیتجربگی نیاز بیشتری به آن دارند وگرنه اگر کسی بخواهد درباره تاریخچه سازمان بداند و کار جمعوجوری بخواند این کتاب گزینه اول است.
شهرام بزرگی در این کتاب تلاش کرده در روایتی جامع با ضرباهنگی که مخاطب را خسته نکند از پیدایش و شکلگیری این سازمان حرف بزند. او در کتابش در نقش یک راوی که مستنداتی در اختیار دارد ظاهر شده و سوگیری نداشته و سعی کرده هر آنچه به واقعیت تاریخ نزدیک است را بازگو کند. اینطور تصور نشود که این کتاب یک روایت از تاریخچه سازمان است بلکه راوی سعی کرده از انگیزهها و علل شکلگیری نیز در روند گزارش تاریخی خود سخن بگوید. از نکات جالب توجه در این کتاب بردن اسامی مهم در مسیر شکلگیری و فعالیتهای این سازمان است که نشان میدهد راوی تا حد ممکن تلاش کرده به تاریخ پایبند بماند و سانسور یا پنهانکاری نکند.
«یک روایت معتبر درباره سازمان مجاهدین خلق» تا سالهای 60 و 61 جلو میآید و با انهدام سازمان در ایران کتاب نیز به پایان میرسد. عملیاتی که در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» شاهد آن بودیم و خانه تیمی سازمان که موسی خیابانی (از رهبران سازمان بعد از پیروزی انقلاب) در آن حضور داشته منهدم میشود و طومار سازمان در داخل پیچیده میشود.
کتاب سعی میکند زیادهگویی نکند ولی حرف مهمی را هم از قلم نیندازد تا کسی که میخواهد مروری اجمالی و آشنایی گذاریی با سازمان پیدا کند بتواند از دریچه این کتاب به سازمان و فعالیتهایش نگاه کند. چهرههای اثرگذار و همچنین فراز و فرودهای آن را همراه با تاریخ دنبال کند.
«یک روایت معتبر درباره سازمان مجاهدین خلق» میتواند گزینه خوبی باشد برای اینکه وارد موضوعی به بزرگی سازمان مجاهدین شویم. موضوعی که کتب ارزشمندی درباره آن نوشته شده و شاید برای مخاطب تازهکار گزینههای سنگینی باشند، ولی این کتاب این فرصت را فراهم میکند تا مخاطب بدون استرس وارد این مقوله شود و اطلاعاتی کسب کند. در واقع شاید ما وقتی درباره ماجرایی مثل عملیات مرصاد چیزهایی بشنویم در جریان اتفاقات پیشینی و قبلی آن نباشیم و نیاز باشد اطلاعاتی ولو در حد یک مرور مستند کسب کنیم که این کتاب میتواند این فرصت را در اختیار خواننده قرار دهد.
عنوان: یک روایت معتبر درباره سازمان مجاهدین خلق/ پدیدآور: شهرام بزرگی/ انتشارات: بهنشر (ناشر قبلی قاف)/ تعداد صفحات: 89/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/