31 فروردین 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

روایتی از حال و روز خارج‌نشینان در سال‌های جنگ
نور در اغما

همیشه فکر می‌کردم «ثریا» باید پررنگ‌ترین و فعال‌ترین شخصیت کتاب «ثریا در اغما» باشد. فکر می‌کردم کتاب روایتی از ثریانامی است که حالا به هردلیلی به اغما رفته. اما اجازه بدهید در همین آغاز یادداشت تکلیف شما را با عنوان کتاب روشن کنم؛ ثریا در اغماست و تا انتهای رمان در اغما باقی می‌ماند. چیزی شبیه جای خالی سلوچ. فقدانی که مبنای شکل‌گیری رمان است و عنوانش روی جلد نشسته.

«ثریا در اغما» رمانی معروف از «اسماعیل فصیح» است که از زبان راوی اول شخص، «جلال آریان»، روایت می‌شود. آریان که کارمند شرکت نفت در جنوب است؛ مجبور می‌شود برای وضعیت مداوای خواهرزاده‌اش ثریا به فرانسه سفر کند. ثریا بر اثر حادثه‌ای به اغما رفته و مادر او از تنها برادر خود جلال درخواست کمک کرده است. کتاب، شرح سفر جلال آریان به فرانسه و دیدار از نزدیک او با وضعیت زندگی ایرانیانی است که جلای وطن کرده و در دیار غربت روزگار می‌گذرانند.

رمان حول محور مشاهدات راوی می‌چرخد و در همان شروع به شرح دقیقی از زمان و مکان می‌پردازد. روایت از پاییز 59 و از ترمینال غرب شروع می‌شود. سال‌های آغازین انقلاب است و ماه‌های ابتدایی جنگ. و در همان مکانِ صحنه آغازین، سفر و خروج از کشور است که به چشم می‌آید.

توصیف دقیق و موشکافانه راوی از وقایع، از مهم‌ترین ویژگی‌های روایت است که در طول رمان اهمیت آن بیش از پیش روشن می‌شود. توصیفات به اندازه و زیرکانه از زیرترین رفتارهای شخصیت‌ها، در کنار توصیف دقیق اماکن به خواننده کمک می‌کند تا جهان معنایی رمان را بهتر درک کند. نویسنده به مدد توصیف ریزترین رفتارهای شخصیت‌هایش، حالات مختلف روحی و خلقی آن­ها را برای مخاطب هویدا می‌کند. او در همین راستا از توصیف دقیق اماکن نیز غافل نشده است. در واقع این نکته‌ای غیرقابل انکار است که مکان‌ها در رمان فصیح حرف‌های مهمی برای گفتن دارند.

شروع رمان از ترمینال تداعی ­کننده سفر است و وصف ترمینالی نصف و نیمه و کم‌امکانات در میان ساختمان‌های بلند شهرک غرب منجر به فضاسازی متناقض‌نما می‌شود؛ که اهمیت خود را در جریان رمان آشکار می‌کند.

توصیف خانه و محل زندگی برخی از شخصیت‌ها و همچنین توصیف دقیق موزه شاتو ورسای علاوه بر فضاسازی صحنه‌ها، در راستای شخصیت‌پردازی اتفاق می‌افتد و وجوهی از شخصیت یا گذشته هریک از افراد رمان را نشان می‌دهد.

در واقع توصیفات کتاب که بزرگ­ترین نقطه قوت کتاب است؛ نه تنها اثر را کسالت‌بار نکرده­ بلکه نقطه قوت کتاب در جهت پیش‌برد پی­رنگ محسوب می‌شود.

نویسنده با دست­مایه قراردادن موضوع ثریا و سفر راوی به فرانسه تلاش کرده تا به بازنمایی اوضاع ایرانیان خارج‌نشین بپردازد. و در همین راستا ­شخصیت‌هایی خلق کرده است که هریک نمایندگی قشری از جامعه قبل از مهاجرت را برعهده دارند. از نویسنده و کارگردان و فیلم­نامه‌نویس گرفته تا رجال سیاسی رژیم شاه در میان شخصیت‌ها به چشم می‌خورند. در این میان اما نویسندگان و روشنفکران دور از وطن سهم پررنگ‌تری دارند.

راوی در خلال بیان مشاهداتی که در طول سفر دارد به یادآوری و روایت رخدادهای جنگ می‌پردازد و از این نظرگاه مخاطب را به بررسی و قیاس شرایط ایرانی‌ها و ایرانیان مقیم خارج وامی‌دارد. افرادی که عده‌ای از آن‌ها در بحبوحه انقلاب از ایران خارج شدند و برخی دیگر در شرایط جنگ و موشک‌باران رفتن را بر ماندن ترجیح دادند.

انفعال از بارزترین ویژگی‌های شخصیت‌های کتاب است. روشنفکرانی که کار همیشگی‌شان جمع شدن در کافه «دو لا سانکسیون» است و غرق کردن خود در مخدر و مسکرات. روشنفکرانی که در اغما فرورفته‌اند و در ملالی مطلق روزگار می‌گذرانند و برای رهایی از این ملال کاری از پیش نمی‌برند. در حقیقت اغمای حقیقی که فصیح در عنوان کتاب به کاربرده است نه اغمای خواهرزاده جلال، ثریا، که اغمای نور و درخشندگی است.

«ثریا» که نام دیگر خوشه پروین است؛ در معنای چلچراغ نیز اطلاق می‌شود و در بسیاری از متون، مجاز از جهان و افلاک است. بر همین مبنا اسماعیل فصیح در این کتاب از کمای بزرگتری حرف می‌زند. کمای جهان در برابر وضعیت دردناک ایرانِ درگیر جنگ و کمای روشنفکران و هنرمندان ایرانی در مقابل این شرایط. افرادی که اگرچه گاهی در کلامشان برای اوضاع ایران ابراز اندوه و نگرانی می‌کنند؛ به گریپ­فوروت صبحانه‌شان بیشتر از وضعیت جنگ‌زده ایران اهمیت می‌دهند. راوی رمان همه اعمال و رفتار آن­ها را از زیر ذره‌بین عبور می‌دهد و تلاش می‌کند با کمترین قضاوت روایتشان کند. و آنچه از این روایت‌ها بر می‌آید رخوت غیرقابل انکار جامعه ایرانیان خارج‌نشین است. درحقیقت آن‌ها در جایی میان خیابان‌های پر زرق و برق پاریس، در آغوش گهواره تمدن و میان نوشیدن‌های بی‌وقفه و قهقهه‌های بیهوده، صدای موشک­باران و انفجار­های پی‌درپی را که از ایران برمی‌خیزد نمی‌شنوند. در حقیقت اغمای ثریا از ابتدا تا انتهای اثر، مفهومی نمادین از شرایط هنرمندان و روشنفکران ایرانی در آن برهه از تاریخ معاصر است.

جملات جلال آریان در قسمت‌های پایانی کتاب، زمانی که در استیصال و یاُس محض، از به هوش آمدن ثریا قطع امید می‌کند؛ تشریح همین نماد و استعاره است: «وهاب سهیلی با چمدان‌های ترکیده ولی با طناب مهار شده عازم آمریکاست و می‌گوید تراولرچک‌های صدپوندی را در آستر کت‌وشلوارش جاسازی کرده… نادر پارسی در کافه دو لا سانکسیون کنیاک کوروازیه می‌خورد و ملعبه دست زن‌هاست. بیژن کریمپور در رویای زیبایی­ بخشیدن به مفهوم زندگانی سوسیالیستی در ایران، در حومه پاریس مکتب باز کرده. پرکن پیاله را… در رو سن ژاک، محفل دوستانی که برای دانس آمده‌اند با حضور مادماوزل خیابان‌گرد فرانسواز میتران شکفته می‌شود. لیلا آزاده زیبا و نابغه نویسندگی ایران در اینجا عروس هر محفل است ولی او را با بطری شکسته دریده‌اند، و عباس حکمت در عشق ایران مست از آبجوی آمستل، شعر درویش شوریده اواخر قاجار را می‌خواند. صفوی مترجم ملی‌گرا در اندیشه برگرداندن کتاب جاگینگ به فارسی است. استاد دکتر عبدالعلی آزاده مست از «آیریش کافی» و شراب سفید گرانقیمت با «سینه سایزر» صدا چرت می‌زند، چون باید جام زندگی را لبالب نوشید. قاسم یزدانی که از تربت حیدریه به سوربن آمده با فلسفه معصومانه معاد و روز قیامت در علم شیمی غوطه‌ور است. تیمسار دکتر قائم‌مقامی دامپزشک ارتش شاهنشاهی ایران، و شرکاء، آخر شب با سطل یخ و بطری‌های شامپانی دنبال معشوق دیگران است. استاد احمدرضا کوهسار مانیفستوی «ایران آزاد- ایران ابدی» را در La societe چاپ می‌کند­، و نادر پارسی و عباس حکمت سر آن مقاله نقد و ناسزای احمقانه، در La Gollerie Des Glaces در شاتو ورسای به سر و کله هم می‌پرند. آقای بیگلری متخصص زبان و رمز و کشف رمز ساواک راننده و پادوی مقام ارتش در پاریس است. و آقای میرمحمدی بی‌سواد شب ژانویه با آئودی دنبال منزل خواهرزاده‌اش می‌گردد… چرخ و فلکی که می‌چرخد، دنیایی که می‌گذرد… C`est la vie. زندگی این است.»[1]

این پاراگراف بلند، به کمال، معرف اجتماعی است که فصیح سعی دارد در رمانش بازنمایی کند. اجتماعی که محافلشان مرداب‌های الکلیست که انبوه بی‌تحرک روشنفکران را در خویش غرق کرده [2] و زیستنشان هجرت از غربتی به غربت دیگر است[3].

ـ پانوشت:

[1] این پاراگراف بدون هیچگونه تغییری در ویرایش و اعمال ترجمه عبارات فرانسوی، عیناُ از صفحات 364 و 365 کتاب ثریا در اغما نقل شده است.

[2] مرداب‌های الکل/ با آن بخارهای گس مسموم/ انبوه بی‌تحرک روشنفکران را/ به ژرفنای خویش ­کشیدند. فروغ فرخزاد. شعر آیه‌های زمینی.

[3] مردم/ گروه ساقط مردم/ دل­مرده و تکیده و مبهوت/ از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند. فروغ فرخزاد. همان.

 

عنوان: ثریا در اغما/ پدیدآور: اسماعیل فصیح/ انتشارات: ذهن‌آویز/ تعداد صفحات: 370/ نوبت چاپ: بیست‌وچهارم.

انتهای پیام/

ارسال نظر