«شکارچیان ماه» و دروازه‌ای تازه به جنگ

کتابی که مخاطب کنجکاو را صدا می‌زند

28 مرداد 1402

جنگ برای بسیاری، از منفورترین واژه‌هاست. حجم کشتارها و ویرانی‌هایی که بشر ضد خویش به کار برده، با هیچ مخلوق دیگری، قابل مقایسه نیست. با این حال، جنگ، پدیده‌ای انسانی، یعنی مربوط به «انسان» است. در جنگ، احساسات و عواطف، چه از نوع قهر و کینه و چه از سنخ مهر و محبت، به بالاترین حد خود می‌رسند. این حجم از احساسات، جنگ را به پدیده‌ای نادر برای اندیشه، تفکر و نیز ادبیات، تبدیل کرده است.

آتش جنگی که در تابستان 59 شعله‌ور شد، یکی از طولانی‌ترین درگیری‌های تاریخ معاصر را رقم زد؛ اما آتش جنگ، در کنار سوزندگی بی‌رحمانه‌اش، روشنایی‌هایی نیز با خود به همراه داشت. ظهور معجزه‌وار انبوهی از قهرمانان ایثار و از جان‌گذشته و سیر و سلوک‌های عاشقانه و عابدانه، در سنگرها و خاکریزها، برای بسیاری مانند راهی بود که آنها را از دوزخ روی زمین، به بهشت برین می‌رساند و شکارچیان ماه راوی قصه یکی از همین قهرمانان است که از دوزخ زمینی‌اش، به دنبال جسد رفیق شهیدش، یوسف، در جاده بهشت قدم می‌گذارد.

او به دنبال دوستش پا به این سرزمین گذاشت و بعد به نحوی نمک‌گیر خاک جنوب ‌شد. این قصه، راوی داستان تکامل شخصیت انسانی صابر است. که از او به نحوی یک عارف و یک قهرمان می‌سازد. ما به طور همزمان از چند دریچه زمانی با او همراه می‌شویم و آشفتگی‌های فکری‌اش را از درون لمس می‌کنیم. همین زاویه دید از زمان‌های مختلف، دید وسیع‌تر و جامع‌تری را ممکن می‌کند.

چند فصل ابتدایی داستان به حال و هوای ابتدای جنگ می‌پردازد. بیان اوضاع جامعه و خط فکری‌های مختلف و گاه متضاد موجود در فضای آشفته پس از انقلابی که حالا درگیر جنگ شده است. اینجا با پاریز آشنا می‌شویم. دختری از اعضای مجاهدین خلق، هم سن و سال صابر قصه. و بعد چه؟ من هم نمی‌دانم! برخی شخصیت‌های این کتاب مثل یک شهاب، ناگهان ظاهر و خیلی ناگهانی ناپدید می‌شوند، که اگر آن‌ها را از قصه حذف کنیم، هیچ چیزی را از دست نمی‌دهیم (البته از سرگیجه ناشی از درک ارتباط شخصیت‌ها رهایی می‌یابیم) بهتر است همینجا به این نکته بپردازیم که از ضعف‌های اساسی این کتاب، معرفی شخصیت‌ها و بعد نیمه‌کاره رها کردن آنهاست. بچه نارسی که شکل نمی‌گیرد و جلوی چشمانت تلف می‌شود.

و اما صابر. شخصیتی عجیب و البته برای من، دوست داشتنی. او جایی در زمان به دام افتاده است، نه با دنیای امروز می‌تواند تعامل داشته باشد و نه گذشته دستی برای نجاتش دراز می‌کند. کتاب در گذشته و حال در رفت آمد است. با نزدیک شدن به دنیای درونی و به‌هم ریخته صابر متوجه این می‌شویم که او هیج وقت چه پیش از جنگ، با آن دیدگاه متفاوتش به دنیا و چه پس از آن، با زندگی عادی ارتباطی برقرار نکرده و نخواهد کرد.

سرعت روایت گاهی چنان زیاد است که باید به دنبال نویسنده بدوید تا جا نمانید و گاهی چنان از سرعت می‌افتد که زمان و مکان و حتی شخص را گم می‌کنید. کتاب نثری شاعرانه دارد که با حال و هوای شخصیت اول داستان هم‌خوانی خوبی دارد. اما گاهی نویسنده چنان در نثر شاعرانه خود غرق می‌شود که اجزای جمله را به شکلی افراطی بر‌هم می‌زند و سرعت خوانش را به شدت کاهش می‌دهد.

در نهایت «شکارچیان ماه»، کتابی عامه‌پسند نیست و مخاطب با صبر و حوصله و همراه با کنجکاوی را می‌طلبد. کتاب، دروازه دیگری از رویداد‌های زمان جنگ را پیش چشم می‌گستراند و آن توجه به جغرافیای هورالعظیم و بیان شرایط جنگیدن در آب بود. آبی که هم زندگی‌بخش است و هم ستاننده آن…

به یاد یوسف‌هایی که سبک بال رفتند و جنگیدند برای خاکی که حتی یک وجب‌اش هم سهم آنها نشد.

 

عنوان اثر: شکارچیان ماه/ پدیدآور: محمدرضا بایرامی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۳۸۶/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • سهیل

    عالی

بیشتر بخوانید