داستان از جایی نزدیک به پایان شروع میشود و یک دید کلی و نامفهوم به خواننده ارائه میکند و به همانجا ختم میشود. این سبک روایت حالتی معماگونه و جنایی به کتاب داده است که خود از جذابیتهای آن است.
داستان با شخصیتی به نام سهراب شروع میشود، که به دیدن شخصی دیگر به نام خسروی میرود و در طی این ملاقات اتفاقات گذشته برایش تداعی میشود. کمکم شخصیت دیگری به نام سینا معرفی میشود که کمی بعد، داستان با او و سعید شکل میگیرد، و حضور او در رمان مهمتر مینماید.
یکی از امتیازهای چشمگیر این اثر، قلم توانای نویسنده است. سوران سرد، نثر و زبان پختهای را ارائه میدهد. امتیاز دیگر اثر آگاهی نویسنده از ادوات و ابزارآلات جنگی، موقعیتهای جنگی، موقعیتهای رزمندگان و نحوه درگیریهای آنها با حزبیها، شناخت موقعیت جغرافیایی منطقه، روستا و محلههای اطراف آن و شکل نفوذ حزبیها در منطقه است، که هر کدام به تنهایی امتیاز مهمی به شمار میرود.
از امتیازات دیگر اثر، دخالت نکردن نویسنده در جریان اتفاقات است. دل نسوزاندن و رد پا نگذاشتن نویسنده، هم برای شخصیتها و هم حوادث است. روایت از منظر دانای کل بیان میشود اما ردپا و نظرات شخصی نویسنده را در هیچ جا، حتی بدترین موقعیتها نمیتوان دید و تشخیص داد. امتیاز دیگر اثر توصیفات او از مکانها و فضاهای رمان است. توصیفها گرچه بیشتر با شیوه قدیمی، و مانند برخی رمانهای قرن نوزده و بیست است، اما تصویری و بسیار جذاب هستند. توصیفات از طبیعت سرد و وحشی کوهستان به قدری ملموس و محسوس است که خواننده تمامی تصویرها را پیش چشم خود میبیند و از نظر حسی به راحتی میتواند با موقعیت پیشِ رو همذات پنداری کند.
شخصیتپردازی در این کتاب مانند یک تیغ دو لبه است، در پرداختن شخصیتهایی مثل سینا، که پسری ترکمن است و با طبیعت خو دارد و خود، یادآور بزرگی و عظمت کوهستان است، و حتی مصی و اسمال همه جوانب رعایت شده و به خوبی با آنها آشنا میشویم. حتی در مورد شخصیت سینا که خود مرموز و رازآلود است، شخصیتپردازی به نحوی است که کاملا او را درک کرده و با او و خلقیاتش آشنا میشویم. همچنان با شخصیتهایی طرف هستیم که به خوبی به آنها پرداخته نشده و البته این امر میتواند ناشی از تعدد بسیار شخصیتهای حاضر در داستان باشد تا آنجایی که گاهی برای خواننده گمراه کننده و کسالتبار میشود. ضرباهنگ سریع رمان که در نتیجه تعلیقات پیدرپی است باعث شده تا داستان تا انتها برای مخاطب غیرقابل حدس و جذاب باشد ضمن این که روش به کار رفته در این اثر، خرد، و قطعه قطعه کردن متن است ـ مانند پازل ـ که مخاطب، هر چند هم حرفهای، در جمع آوری قطعات آن در ذهن خود دچار اشکال شده و به سختی میافتد. حتی ممکن است مجبور باشد چند بار داستان را بخواند، تا فقط بتواند منظور نویسنده را در یابد. این به آن معنا نیست که اثر اشاره به لایههای زیرین و یا مفاهیم و معانی متفاوت و پنهانی دارد که مخاطب را مجبور به فکر کند، بلکه فقط وقت بیشتری از مخاطب میگیرد. که در برخی موارد هم سبب میشود خواننده تا پایان داستان نرود و داستان را در نیمه رها کند.
در نهایت کتاب، راوی شخصیتهای معمولی است. انسانهایی عادی که از مرگ میهراسند و همین ترس آنها را تغییر میدهد. ترس، قدرتمند است. آنقدر قدرتمند که بهترین انسانها هم در برابرش تسلیم میشوند. ترس میتواند فضایل اخلاقی را به رذیلتهایی تبدیل کند که در مخیله نگنجد. شاید اگر قصه جور دیگری میبود، آدم بدههای داستان میتوانستند همچنان معمولی بمانند یا حتی قهرمان باشند؟
عنوان: سوران سرد/ پدیدآورنده: جواد افهمی/ نشر: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۵۲۸/ نوبت چاپ: پنجم.
انتهای پیام/