قصه‌هایی از دل افسانه‌های شرقی

آقای مو یان! لطفا حرف بزنید

19 اسفند 1402

وقتی به «مُو یان» و قصّه‌هایش فکر می‌کنم، یک چشم‌بادامی تاس و تپل به خیالم می‌آید با ردایی بلند و خاکستری که زیر سایه درختی در دشتی بزرگ نشسته و در حالی که کودک و پیر و جوان گردش حلقه زده‌اند، داستان‌هایش را برایشان نقل می‌کند و هرازگاهی هم با شوخی‌هایش خنده‌هایی کوچک ازشان می‌گیرد؛ به احتمال زیاد هم جایی حوالی دهستانِ گائومیِ شرقِ شمال، زادگاه خودش.

نام حقیقی‌اش «گوآن مُویه» است، امّا سر شوخی را با خودش هم باز کرده و به خاطر میل بی‌وقفه‌اش به حرف زدن، نام مو یان را روی خودش گذاشته؛ که یعنی «حرف نزن!».

مو یان شش سال بعد از انقلاب مائو، در ۱۹۵۵ به دنیا آمد. زادگاهش دهستانی است در استان شاندونگ در چین به نام «گائومی» که در خلال قصّه‌هایش نام آن را بسیار می‌شنوید. زندگی در این دهستان در سال‌های کودکی و نوجوانی مو یان که چین پیوسته درگیر آزمون و خطاهای حکومت انقلابی کمونیستی بوده، سختی‌های زیادی به همراه داشته که قحطی و فقر نمونه‌هایی از آن‌هاست. با وجود آن که خانواده مو یان زندگی فقیرانه‌ای داشتند و او در ۱۱ سالگی مجبور شد درس و تحصیل را رها کند، مادرش تلاش بسیاری می‌کرد تا به استعدادهای پسرش میدان بدهد. مو یان از مادرش اینطور می‌گوید: «برای مادرِ بی‌سوادِ من، کسانی که می‌توانستند چیز بخوانند جایگاه والایی داشتند. ما به قدری فقیر بودیم که اغلب نمی‌دانستیم وعده‌ غذایی بعدی‌مان از کجا ممکن است برسد، ولی او هرگز روی مرا برای خریدن کتاب یا چیزی که باش بشود نوشت، زمین نینداخت. سرشتِ سخت‌کوشِ او بچّه‌های تنبل را برنمی‌تافت، امّا مادامی که سرِ من توی کتاب بود، از کارهای خانه معاف بودم.» با همین رویکردِ حمایت‌گرانه مادر، مو یان آزادانه به سراغ قصّه‌‌گوهای دوره‌گرد چینی می‌رفت و مغزش را از افسانه‌های عامیانه می‌انباشت، بعدتر نیز به دنیای کتاب‌ها پا گذاشت و به فاکنر امریکایی و مارکز کلمبیایی دل بست که تأثیر این دو نویسنده بر بعضی آثار ابتدایی‌اش نیز پیداست. امّا آغاز حرفه‌ایِ نویسندگی برای او به سال‌های حضورش در دانشگاه هنر ارتش برمی‌گردد. «سیل‌های پاییزی»، «رودخانه خشک»، «هویج شفاف» و معروف‌ترین اثرش «ذرّت سرخ» در همین دوره نوشته شده‌اند.

مو یان مبدع گونه‌ای از رئالیسم وهمی است که او را موفّق به دریافت نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۲ کرده. در رئالیسم وهمی، ترکیبی از واقعیت و وهم در جریان است و تشخیص امر واقعی از گمان و وهم و خیال برای مخاطب دشوار می‌آید. به این ترتیب، معمولاً وقتی داستان‌ها و رمان‌های مو یان را شروع می‌کنید رئال‌اند، امّا ناگهان در عین ناباوری حادثه‌ای شگفت و خارق عادت رخ می‌دهد و نه تنها مخاطب را، که گاهی شخصیت‌ها را نیز به حیرت وامی‌دارد. در نهایت مخاطب با انگشت حیرت به دهان، آن اتّفاق و یا عنصر غیرواقعی را می‌پذیرد، در حالیکه نمی‌داند باید آن را خصیصه‌ای سوررئال بداند یا رئال جادویی. غافل از اینکه آن اتّفاق حاصل یک رئالیسم وهمیِ مو یانی است، و یا در حقیقت یک رئالیسم وهمیِ چینی که سحرانگیزیِ افسانه‌های شرق دور را دارد و هرچقدر هم غریب باشد باید به حقیقتش در قصّه ایمان داشت و آن را پذیرفت. مثل باوری که مو یان کوچک به تمام اساطیر و افسانه‌هایی داشته که از بزرگ‌ترها می‌شنیده: «من فقط پسربچّه‌ای بودم که عاشق داستان و دل‌باخته قصّه‌هایی بود که اطرافیانش می‌گفتند. آن زمان‌ها بدون شک مؤمن بودم و باور داشتم همه موجودات زنده روح دارند. می‌ایستادم و به درخت پیر سربه‌فلک‌کشیده‌ای ادای احترام می‌کردم؛ اگر پرنده‌ای می‌دیدم شک نداشتم که هر لحظه بخواهد می‌تواند بدل به آدم شود؛ و به هر غریبه‌ای که می‌دیدم مظنون بودم که جانوری تغییر شکل‌داده باشد.»

«دست از این مسخره‌بازی بردار، اوستا» مجموعه داستانی است با ۸ داستان کوتاه. دو داستان از این مجموعه توسّط ناشر حذف شده‌اند که از قضا نام یکی‌شان روی جلد کتاب نشسته. بابک تبرایی، مترجم کتاب، برای جبران این حذف‌ها، خلاصه‌ای از ماجرای این دو داستان را به همراه بخش‌هایی از آن‌ها در پیوستی آورده و در پیوستی دیگر قسمتی از یکی از رمان‌های مو یان، و در پیوست آخر نیز سخنرانی او بعد از دریافت جایزه نوبل. او دلیل این حذف‌ها را «برخی تفاوت‌ها و حسّاسیت‌های فرهنگی» ذکر کرده‌ تا این دو داستان را هم بگذاریم کنار بی‌شمار قصّه‌ای که به سرنوشت سانسور و حذف  دچار شده‌اند و بی‌شمارتر قصّه‌هایی که نخوانده‌ایم و یا اصلاً در زندگی بخت خواندن‌شان را پیدا نخواهیم کرد.

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، بیشتر داستان‌های مو یان در دهستان زادگاهش اتفاق می‌افتند و این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. شخصیت‌‌ها نیز معمولاً الهام‌گرفته از اهالی همان دهستان و همین‌طور خانواده و نزدیکان خود مو یان اند، و از همین رو بیشترِ آثارِ او را نوعی «شبه‌خودزندگی‌نامه» می‌دانند.

مو یان در این اثر مانند دیگر آثارش، در قصّه‌گویی زبانی صمیمی و بی‌تکلّف دارد. رهاست و فارغ از هر قضاوتی می‌نویسد امّا پرکشش، حتّی اگر در بعضی داستان‌ها اوج و فرود خاصی نگنجانده باشد. عامل کشش گاهی همان وقایع نامتعارفِ وهمی است:

«ناگهان پرتویی از نور قرمز بالای گندمزار بلند شد و جماعتِ آن پایین را چنان مبهوت و گیج کرد که افتادند روی زمین. بعد، یان‌یان را دیدند که با دست‌هایش توی هوا بال می‌زد و پاهایش را مثل پروانه‌ای باشکوه به هم چسبانده بود و با وقار و زیبایی از چنگ محاصره به آسمان گریخته بود.»

در این داستان همه چیز در اوایل عادی است و حتّی مخاطب می‌رود تا مجاب شود که نویسنده قصد نشان دادن مصائب زن بودن در چین را دارد. امّا بعد از اوّلین گرهی که به ماجرا می‌افتد، نویسنده بلافاصله طرحی شگفت می‌اندازد و عروس قصّه را به پرواز درمی‌آورد. اینجا خواننده هم بسیار گیج می‌شود و هم در مقصود نویسنده تردید می‌کند، امّا در نهایت داستان می‌چرخد و می‌چرخد و به طرزی غم‌بار و سیاه، همان مصائب زن چینی را به رخ می‌کشد. این همان هم‌زیستی وَهم و واقعیت است که پیش‌تر گفته شد. او همچنین در اغلب موارد طنزی ظریف دارد آمیخته به نیشخند که وقتی با پدیده‌های عجیب قصّه ترکیب می‌شود، کمدی سیاهی می‌سازد:

«تخم مرغ چنان هدیه نادری بود که پیرزن‌ها مجبور شدند نشان‌مان بدهند چطور اوّل پوست‌اش را بکَنیم. ما ناشیانه پوست‌ها را گرفتیم، ولی از توی تخم‌ها جوجه‌های کرک‌آلود کوچکی درآمدند. وقتی گازشان زدیم جیک‌جیک کردند و خون‌شان درآمد. وقتی دست از خوردن برداشتیم، پیرزن‌ها آمدند بالای سرمان و خواستند که به خوردن ادامه دهیم. ما هم ادامه دادیم.»

این رخدادهای عجیب از مهم‌ترین خصوصیات داستان‌های این مجموعه‌‌اند ولی در کنار آن‌ها چند داستان رئالیستی هم وجود دارد. مانند «شن‌گاردن»، «آدم و دد» و «بچه سرراهی». با این حال در این داستان‌ها هم چیزهایی که تعجّب مخاطب را برانگیزد وجود دارد، حتی اگر در چارچوب واقعیت باقی بماند. مانند سگ هار داستان «بچّه سرراهی» و یا روباه‌های کینه‌توز «آدم و دد».

داستان‌های کتاب نمونه‌های خوبی از داستان‌پردازی هستند که رنگ‌وبوی قصّه‌ها و حکایات شرقی را دارند. مو یان غریزی قصّه‌پرداز است که به نظر می‌رسد موفّقیتش را بیش از هرچیز مدیون ادبیات عامیانه پربارِ سرزمینش و قصّه‌گوهای دوره‌گرد سال‌های کودکی‌اش است. او «قصّه» می‌گوید و قبل از هر چیز «ادبیات» است که برایش مطرح است و می‌کوشد نگاه وسیع‌تری به وقایع داشته باشد تا صرفاً محدود به سیاست و اقتصاد و اجتماع نشود. داستانش را می‌گوید و در این میان ناخنک‌هایی هم به مسائل اجتماعی و بعضاً سیاسی می‌زند، هرچند این رویکرد به مذاق عدّه‌ای خوش نیاید و از مو یان در نظرشان نویسنده‌ای محافظه‌کار بسازد.

در مواجهه با داستان‌ها و رمان‌های مو یان، باید خود را یکی از همان حلقه‌زنندگان به گرد قصّه‌گوی ماهر چینی تصوّر کرد و از قصّه‌هایش لذّت برد و گاهی خندید. بنابراین، آقای مو یان! لطفاً «حرف بزنید»! ما سراپا گوشیم. بیشتر حرف بزنید!

 

عنوان: دست از این مسخره‌بازی بردار، اوستا/ پدیدآور: مو یان، مترجم: بابک تبرایی/ انتشارات: چشمه/ تعداد صفحات: ۱۹۳/ نوبت چاپ: چهارم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید