در ضرورت حضور ویراستار و راهنما کنار نویسنده

آواز زیر دوش

14 آبان 1403

شاید چون در آنجا خلوت کرده‌ایم؛ شاید چون آنجا حوصله‌مان سر می‌رود؛ شاید چون فکر می‌کنیم آنجا راحت‌تریم؛ شاید چون بخار، صدا را نرم و مخملی می‌کند و شاید به خاطر بازگشت صدا و حتی آکوستیک بودن فضای حمام! هرچه هست حمام جایی است که خیلی از ما آنجا صدایمان را آزاد می‌کنیم و می‌زنیم زیر انواع مهملِ آواز و خود و دیگرانِ بیرون از حمام را به ملکوت می‌رسانیم و خیال می‌کنیم صدایمان حریر مهتاب است.

اگر جدی‌تر به قضیه نگاه کنیم بیشتر خودمان از این آوازخوانی زیر دوش لذت می‌بریم تا دیگران؛ چرا که نصف مزیت‌های خواندن ما به خاطر حضور انفرادی ما در حمام است! واقع امر هم این است که در خواندن حمامی مخاطبی نداریم که ارتباط معناداری با کار ما برقرار کند. از همه این‌ها مهم‌تر اینکه ما اگر خواننده بودیم و صدایی داشتیم در حمام نمی‌خواندیم! یک سر می‌رفتیم کنسرتی که بلیط‌هایش را فروخته‌ایم و آنجا نعره می‌زدیم. البته خوشبختانه کمتر کسی است که آواز زیر دوش خودش را جدی بگیرد که اگر می‌گرفت، اوضاع موسیقی مملکت به‌مراتب بدتر از الان بود.

در نویسندگی اوضاع طور دیگری است. خیلی از نویسندگانی که می‌بینیم و کارهایشان را می‌خوانیم در حد همان آواز زیر دوش هستند و نه بیشتر! با این تفاوت که صدای زیر دوششان را ضبط کرده‌ و در بازار نشر داده‌اند. در محیطی قلم زده‌اند که جز خودشان کسی صدای قلمشان را نشنیده و چون توانسته‌اند صفحاتی را سیاه کنند، فکر کرده‌اند خبری است.

لذتی که نویسنده از متن خود و عمل نویسندگی‌اش می‌برد، همانقدر که حیاتی و ضامن بقای کار اوست، کشنده و ویرانگر است. نویسنده اگر آنچه را می‌نویسند دوست نداشته باشد که اصلاً پا در وادی سنگلاخ نوشتن نمی‌گذارد و اگر هم از آنچه می‌نویسند خوشش بیاید، فاتحه خودش را خوانده! در ظاهر حرف پیچیده و حتی متناقض‌نمایی است ولی حرف از بندبازی است. اینکه نه از نوشتن و بازنوشتن ملول شوی و نه فکر کنی حالا که نوشته‌ای فتح‌الفتوح کرده‌ای. کار نویسندگی علاقه که چه عرض کنم با این اوضاع نشر و ثبات رشک‌برانگیز دستمزدها فقط جنون می‌خواهد و آنقدر پیچیده و پرجزئیات است که هر کسی کشش و کوشش آن را ندارد. مرد می‌خواهد و دیگر حیوانات باری و کاری.

نوشته خوب با اول بار نوشتن درنمی‌آید و باید بارها نوشت و به این و آن داد و چند بار خط زد و از بیخ دوباره نوشت. حالا این وسط فرض بگیرید نویسنده همان اول از متن خودش خوشش بیاید و عاشق مجسمه گِلی کج و معوجش بشود و دیگر آن را تراش نزند و پرداختی نکند و بدهد که برود! خب مشخص است که این نویسنده و این متن باید مستقیم به سطل آشغال هدایت شوند. برای فرار از این وضعیت باید قبل‌تر هدایت شد و به خلوت بسنده نکرد.

آنان که تجربه ضبط صدا در استودیو حرفه‌ای موسیقی را دارند می‌دانند که در استودیو کسی آن‌سوی شیشه نشسته و روی خواندن آوازخوان نظارتی دقیق دارد و مو را از ماست صدای خواننده بیرون می‌کشد و با قطع‌کردن‌های ناگهانی موسیقی می‌گوید: «دوباره بخوان!» یا «اینطوری بخوان» یا «زود شروع کردی» و از این حرف‌های هدایت‌گر و روشنگرانه. چنین آدمی با چنین عملکردی در عالم نویسندگی وجود ندارد. یعنی عملی هم نیست! اینکه بالای سر نویسنده باشد و هر خط و واژه‌ای که نویسنده سیاه می‌کند، مچش را بگیرد و بگوید: «دوباره بنویس!» البته کاش بود؛ چرا که بعضی روحیات شدیداً به چنین آدم‌هایی برای نویسنده‌شدن نیاز دارند. خلاصه نیست اما پس از نگارش آدم هست که متن را بخواند و ریزبه‌ریز نکاتش را دربیاورد. آدمی که نه از بالا به پایین و نه به نیت مچ‌گیری یا تنبیه یا حتی آموزش که به نیت بهبود کیفیت متن کنار نویسنده باشد و متن‌هایش را بخواند و راهکارهای عملی برای افزایش کیفیت متن بدهد. بی تعارف اگر چنین آدمی اطرافتان ندارید یک گام بزرگ تا حرفه‌ای شدن فاصله دارید.

دقیقاً نبودن چنین آدمی در فرایند نویسندگی کار را خراب کرده که هر نره‌صدایی که می‌رسد آواز زیر دوشش را می‌دهد دست خلق‌الله. ناشران هم بیشتر فکر جیبشان هستند تا چیزهای محیرالعقولی مثل اعتبار نشر و نویسنده، ادبیات و فرهنگ، شعور مخاطب و این‌طور چیزها. برای هر ناشری نمی‌صرفد یکی را بگذارد بالای سر کتاب‌ها و نویسنده‌هایشان که دستشان را بگیرد؛ هر چند برخی نویسنده‌ها هم خیلی راه نمی‌آیند و صدای زیردوشی خودشان را چهچهه بلبل نغمه‌سرا می‌پندارند. این می‌شود که وقتی در کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها قدم می‌زنیم بلا به دور گویی از وسط راهروی حمام نمره رد می‌شویم؛ پر از صداهای نتراشیده و نخراشیده. اینجا باید برگردم به حرف اول که صدای زیر دوش برای زیر دوش است و اگر واقعاً‌ متنی برای عرضه دارید، قبل از انتشارش برای متنتان یک مشاور بالینی پیدا کنید.

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • اشرفی

    احمد تقی‌خانی تخلص جناب ابتسامه؟

بیشتر بخوانید