این روزها بعضی‌ها دارند یواشکی کتاب می‌خوانند

آینده در دست شماست!

28 دی 1400

در دورانی هستیم که بهانه برای کتاب‌نخواندن طوری زیاده شده که باید قبل از شروع مطالعه کتاب یا خرید کتابی تازه، در فضای مجازی از اقشار و آحاد ملت عذرخواهی کنیم و دلیلمان را خاضعانه توضیح بدهیم. یا مثل این دختر‌هایی بشویم که تتو و پیرسینگ کرده‌اند و می‌آیند در استوری با صدای تیز می‌گویند به خودم مربوطه و اصلاً از نظر پزشکی هم تأیید شده و برید بخونید. اه مرسی.

گذشت آن زمان که اگر کسی کتاب می‌خواند، درباره‌اش فکرهای خوب می‌کردیم و فقط به خاطر قطر کتاب‌هایی که در دست داشت او را به مقام شامخ استاد و دانشمند و آدم حسابی نائل می‌کردیم.

حالا دیگر آدم‌ها کلی دلیل قانع‌کننده‌ دندان‌شکن و کمرتاکن لازم دارند تا قانع شوند، لای کتاب را باز کنند؛ بهانه‌های همچون قیمت کتاب، امتیازات گودریدز و زهرمار گرفته تا موضوع و حتی قیافه نویسنده‌اش!

کمتر کسی بی‌بهانه کتاب می‌خواند و اتفاقاً می‌خواهم از همان‌ آدم‌ها بگویم. همان‌هایی که در اقلیتی مهجور در گوشه‌ای سرد کز کرده و کتابشان را می‌‌خوانند؛ ولی می‌شود فهمید که آینده دست همان‌هاست! آن‌هایی که در این برهوت مطالعه دارند بذر می‌پاشند و خدا می‌داند می‌خواهند چه درو کنند. این‌ها البته شعاری زیرزمینی دارند که باعث شده بنشینند و عمر شریف به خواندن بگذارنند. کمی جلوتر شعارشان را می‌گویم که سرانه‌ی مطالعه شما هم بالا برود. حال آن‌ها چه کسانی هستند و ویژگی‌شان چیست؟

ـ پیشگو هستند!

شاید فکر کنید آن‌ها دریافته‌اند که کتاب خواندن بی‌بهانه چه کیف مرگباری دارد و می‌ترسند کسی از این لذت هولناک خبر شود و جانش را از دست بدهد. نه از این خبرها نیست. آن‌ها گوشی دستشان آمده که هر کتاب آن را به جایی چند کلیومتر جلوتر از باقی آدم‌ها شلیک می‌کند. آنقدر جلو که می‌توانند برای دیگران پیش پیش از جلوترها بگویند. ‌همین‌طوری هم پیش برود به مقام پیشگویی نائل می‌شوند! از آن پیشگوها منظورم نیست‌ها! کلاً هر کسی زیاد کتاب بخواند و از گذشته سرش بشود، درباره آینده هم نظراتی پیدا می‌کند و مثلاً پیشگو می‌شود. بگذریم.

ـ اسیدی هستند!

آن‌ها چشیده‌اند که وقتی کتاب خوانده باشی، در مغزت اسیدی رها می‌شود و در نتیجه چیزهایی را می‌بینی، می‌شنوی و لمس می‌کنی که دیگران از درکش عاجزند. (این قسمت اسید را از خودم درآوردم‌ها. نروید توی اینترنت ته‌وتوهش را دربیاورید و بگویید که تو گفتی کتاب‌خوان‌ها روی اسیدند!)

آن‌ها این قدرت را از برگ کتاب‌ها کشف کرده‌اند که آدم کتابخوان به تجربه‌هایی دست می‌یابد که فقط عمر نوح کفاف به دست آوردنش را می‌دهد. نوعی معجون و حتی اسید که می‌خوری و این‌طوری قد نوح نبی که نه ولی اندازه تجربه‌هایش می‌توانی زندگی کنی.

ـ فن بلدند!

ناگفته نماند آنان اصول و فنون کتاب‌خوانی را از بر هستند و مثلاً می‌دانند کتاب را باید با مقدمه‌اش خواند! بله این فقره اینقدری مهم است که ظرفیت این را دارد ملاک جهنم و بهشت کتاب‌خوانی قرار گیرد و اگر کسی کتاب را از مقدمه‌اش نخواند به درکه‌ای از درکات جهنم حواله شود. آن‌ها حتی خبر دارند که خواندن برخی کتاب‌ها پس و پیش دارد و قبل و بعدش هم باید کارهایی بکنند! مثل بعضی داروها که نباید بعدش رانندگی بکنی. مثال بی‌ربطی است ولی فکر کنم قضیه را گرفتید که کتاب خواندن اصولی دارد که عزیزانی که درباره‌شان حرف می‌زنیم، فنّش را بلدند.

ـ خوداتکا نیستند!

اینطوری هم نیست که سرخود سرشان را بکنند تو کتابخانه و هر چیزی گیرشان آمد، بخوانند یا هر چیزی خوششان نیامد نخوانند. این‌ها حتماً استادی، مرادی، پیر طریقتی چیزی دارند که وقت دست‌تنگی سراغش بروند و از او بخواهند بهشان کتاب معرفی کند. این‌طوری نبود که سر کتاب دوم مغزشان تیر می‌کشید و وا می‌دادند.

در کنار استاد با سیر مطالعاتی می‌خوانند و با موضوع و مسئله‌ای سراغ خواندن دسته‌ای از کتاب‌ها می‌روند. خب برای همه چیز نمی‌شود سیر مطالعاتی پیدا کرد و این یکی خودش از بهانه‌های ما برای خواندن است و واحسرتا که خیلی‌ها از سیر مطالعاتی‌های اطراف ما در حقیقت مجموعه کتاب‌های فقط یک نویسنده است! البته آن‌ها معطل همین بهانه هم نمی‌مانند و با همان استاد و راهنمایی‌هایش درو می‌کنند و کارشان را پیش می‌برند.

ـ حالا شعارشان چیست؟

آن‌ها شعارشان این است: «حالا که ملت کمتر کتاب می‌خوانند، وقت کتاب خواندن است.» چطوری به این نتیجه رسیده‌اند؟ لابد از کتاب خواندن زیاد بوده؛ ولی حدس می‌زنم که این جمله از شوماخر هم به گوششان خورده که اگر می‌خواهی اول شوی باید آن‌جا که بقیه ترمز می‌گیرند، تو گاز بدهی!

همین دیگر! شعارشان را هم که لو دادم و باقی متن حرف خاصی ندارد جز خطاب به آن خوبان عالم که دارند با دل درست، سیر مطالعه، فن قوی، دقت بالا و بدون بهانه کتاب می‌خوانند. خواستم از این تریبون اعلام کنم که حواسم به شما هست. فکر نکنید خیلی زرنگید! دانش حاصل از کتاب خواندن وقتی فایده می‌کند که رد کنی به بغلی! می‌پرسید چطور؟ نه‌خیر! اینجا خبری از این پاسخ‌ها نیست. هر وقت از غار کتاب خواندن درآمدید، خودتان می‌فهمید. حالا شاید بعداً من هم فهمیدم و بهتان گفتم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید