«ماتی خان» داستان غیرت است

از خوش نامی تا بدنامی

08 دی 1400

من خواندن و نوشتن از قومیت‌های مختلف ایران را دوست دارم؛ گویی خواندن و نوشتن از آن‌ها یعنی درست کردن پازل کاملی از ایران در ذهن. پازلی که در فقدانِ هر کدام از قومیت‌هایش، تکه‌ای از اجزای اصلی‌اش را از دست می‌دهد و دیگر ایران نیست. و اما این ایران رنگارنگ که در ذهن من وجود دارد رنگ سرخش را از نخ تار و پود پارچه لباس ترکمن‌ها می‌گیرد و «ماتی خان» داستان ترکمن‌ها است. شاید اگر بخواهیم هر کدام از اقوام ایرانی را در یک واژه توصیف کنیم، بهترین واژه نه شجاعت باشد، نه ایثار! بهترین واژه «غیرت» است که تمام واژه‌های دیگر هست و نیست. پس «ماتی خان» داستانِ غیرتِ ترکمن‌ها است.

داستان کتاب «ماتی خان» با گره آغاز می‌شود، با ماجرایی از آزادسازی مرز ایران و ترکمنستان و اقوام و آشنایانی که پس از سال‌ها یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. درست در همین جا است که ما نام ماتی خان، مخاد، آی جمال و... را برای اولین بار می‌شنویم. ولی هر کدام از آن‌ها در کجای این داستان قرار دارند؟ قرار است چه باری از داستان را بر دوش بکشند؟ اصلا اعضای این خانواده چطور در آن طرف و این طرف مرز از هم دور افتاده‌اند؟ حالا که در صفحات ابتدایی کتاب انتهای داستان را خوانده‌ایم، نویسنده کتاب، عبدالرحمن اونق، دست ما را می‌گیرد و با خود به دل رویدادها و حوادثی می‌برد که باعث خلق پرده آخر شده‌اند.

«ماتی خان» داستان مردی است ترکمن که در مقابل حمله روس‌ها ایستادگی کرده است، او نمادی است از قدرت و غیرت یک مرد ترکمن. اما ماتی خان با به قدرت رسیدن حکومت مرکزی در ایران یعنی پهلوی اول چاره‌ای ندارد جز سازش با مامورین حکومتی و پذیرش فرمان‌های ریز و درشت حاکمیت. به همین منظور ابتدا در «تخته قاپو» (سیاست یک‌جانشینی اجباری عشایر در زمان رضاشاه) اسلحه‌اش را به دولت تحویل می‌دهد و در جایی به نام خایرخوجه همراه قبیله‌اش ساکن می‌شود. اما داستان او و مامورین حکومتی در همین‌جا به پایان نمی‌رسد، حکومت امنیه‌ها را به منظور استقرار در مرزهای ایران و حفاظت از آن به محل سکونت این قبیله می‌فرستد. تمام این فراز و فرودها با سیاست ماتی خان در کنار آمدن با مامورین امنیتی قابل تحمل است تا جایی که صحبت از ناموس و قانون کشف حجاب می‌شود، در این جا است که داستان غیرت ترکمن آغاز می‌شود.

رمان «ماتی خان» داستان سازش تا جای ممکن است؛ داستان شکاف بین نسل‌های مختلف، داستان پدرانی که خود جنگینده‌اند و حال به دنبال سازش‌اند و اجازه جنگ را به فرزندان خود نمی‌دهند. و فرزندانی که با شنیدن افسانه‌هایی از شجاعت و غیرت پدرانشان می‌خواهند به راه آن‌ها بروند. ماتی خان اهل سازش است و کنار آمدن،  فرزندانش اهل جنگ‌اند و خون‌ریزی. برای پیوند دوباره این شکاف تنها آبروی ماتی خان می‌تواند مرهم باشد.

در ادامه بخشی از صفحات ابتدایی این کتاب را که در شکل‌گیری گره کلی کتاب نقش به‌سزایی دارد را با هم می‌خوانیم:

در برابر آینه ایستاد. باران عرق بر تنش نشسته بود. با آستین پیراهن عرق از سر و روی خودش پاک کرد.

ـ های ماتی خان! پیر شده‌ای، خیلی پیر. هم‌قطارهایت تا حالا هفت کفن پوسانده‌اند. چیزی که تو را سرپا نگه داشته امید بود! یا نه، حقیقت هم بود. دلت می‌خواست زنده بمانی و بار دیگر خایرخوجه را آباد کنی؛ با کمک همه. ولی… چقدر دیر! حالا مگر برای کسی مهمه که چه بر ما گذشته؟!

آینه تکان خورد: «خیلی مهمه! مردم باید بدانند؛ از نسلی به نسل دیگر، تا آخرالزمان»

دست‌های لرزانش، گرد و خاک آینه را پاک کرد. هیچ وقت این طور دقیق در برابر آینه نایستاده بود.»

 

عنوان: ماتی خان/ پدیدآور: عبدالرحمن اونق/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 416/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • شاکری

    بسیار زیبا و خواندنی، آدم رو مشتاق میکنید زودتر برم سراغش

بیشتر بخوانید