مفاخره و رجز اگر از زبان بزرگ، یل و ارجمندی بیرون بیاید، شنیدنیست. آن نخوت کدر و آن غرور متعفن را همراه خودش ندارد. بهعکس، اگر این سبک از ادعاها به گزاف از دهان نالایقی خارج شود، دل هر عاقلی را به هم میپیچد. بس که گوینده جملات و ادعایی که مطرح میکند به هم نمیآیند.
مثلاً اگر سعدی شیرازی بنویسد: «هفت کشور نمیکنند امروز/ بی مقالات سعدی انجمنی»، یا اگر ابوالفضل بیهقی دعوی داشته باشد که «غرض من آن است که تاریخپایهیی بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.» و یا اگر کسی مثل خاقانی، که خاقان سخن است و خودستایی او یگانه دوران، ادعا کند: «نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا/ در جهان ملک سخنراندن مسلّم شد مرا» نه تنها خواننده مشمئز نمیشود، بلکه سر ذوق هم میآید.
از تحدیهای ممتاز و ماندگار ادبیات فارسی هم یکی این جمله ابوالمعالی نصرالله منشی است:
«این مجموع، تا زبان پارسی میان مردمان متداول است به هیچ تأویل مهجور نگردد.» که الان میبینیم زبان پارسی هست و کلیله هم هست.
کتاب کلیله و دمنه یکی از مهمترین و مشهورترین کتب حکمت به نثر فارسیست. کتابی که جزو ادبیات تعلیمی دستهبندی میشود و شامل داستانهای عبرتآموزی از زبان حیوانات است.
اثر ماندگار نصرالله منشی، اثری ترجمهتألیفیست. یعنی بنیاد کتاب کلیله و دمنهای که به قلم او نگاشته شده ترجمهای از نسخه عربی آن است که ابن مقفع نوشته. اما بعد از ترجمه به آن اضافاتی افزوده «و آن را به آیات و اخبار و ابیات و امثال موکّد گردانیده تا این کتاب که زبده چندهزارساله است، احیایی باشد و مردمان از فواید و منافع آن محروم نمانند.»
اما منشأ کلیله و دمنه کجاست؟
برای ریشهیابی تاریخی این کتاب و برای اینکه بفهمیم منشأ کلیله و دمنه دقیقاً کجاست، باید در دل تاریخ نقب بزنیم. اصل کتاب از افسانههای ادبیات هندیست و به زبان سانسکریت که زبان هندوان کهن است تألیف شده. ریشه داستانهای کلیله در افسانههای حماسی هندی، از جمله حکایات «پنجاتنترا» و «مهابهاراتا» یافت میشود. برخی نامهای خاص کتاب مثل دمنه، شنزبه و یا طیطوی که در سانسکریت دارای معنا هستند تاییدکننده این مطلباند. علاوه بر این اسامی، ردّ فلسفه هندی هم در کتاب دیده میشود. مانند یادکردن زیاد از زاهدان و برهمنان و پرهیز برخی حیوانات از خوردن گوشت.
پَنچَه تَنْتْرَه یعنی پنج حکمت. قدیمیترین مجموعه ادبیات تمثیلی هندی که تاریخ دقیق نگارشش مشخص نیست. آن یکی کتاب هم همینطور. یعنی میشود گفت حکایات کلیله و دمنه سینهبهسینه و از دل تاریخ ساکنان شبه قاره حفظ شده تا به الانِ ما برسد. حالا که فهمیدیم اصل این کتاب به زبان سانسکریت است، بد نیست سهچهار ترجمه از مهمترین ترجمههای این کتاب را هم مرور کنیم.
اولین ترجمه مهم در زمان انوشیروان ساسانی و به دستور این شاه عادل و عدلپرور صورت گرفت. از آنجا که سلاطین هند به راحتی نسخههای خطی خودشان را در اختیار کسی قرار نمیدادند، انوشیروان بعد از شنیدن آوازه این کتاب برزویه طبیب را مأمور پیجویی و تفحص این اثر از هند کرد. برزویه هم بعد از تلاشهای بسیار و خرج مقادیری هنگفت توانست نسخهای از کلیله را رونویسی کند و به ایران بیاورد. و بعد این کتاب را به زبان پهلوی ساسانی ترجمه کند. جالب آن که تنها خواسته وی در قبال انجام این مأموریت آن بود که شاه دستور دهد تا بزرگمهر حکیم بابی در ابتدای کتاب اضافه کند و داستان زندگانی او، یعنی برزویه، را در آن باب بنویسد. که این امر مورد موافقت انوشیروان قرار گرفت و تا اکنون باب برزویه طبیب نخستین باب کتاب کلیله و دمنه باقی مانده.
ترجمه مهم بعدی، ترجمه عربی این کتاب است. چیزی حدود سه قرن بعد از انوشیروان، و در اواخر قرن اول هجری، عبدالله بن مقفع که یکی از ایرانیان مسلمان بود این کتاب را به زبان عربی ترجمه کرد. هرچند زندگی او هم پرماجراست اما با چند و چونش کاری نداریم.
ترجمه مهم بعدی، ترجمه منظوم رودکی سمرقندی، شاعر معروف دربار سامانیست. ترجمهای که ظاهراً حدود ۱۲هزار بیت داشته که از آن همه تنها صدوبیستونه بیتش به ما رسیده و اما مهمترین ترجمه این کتاب، نسخهایست که اکنون به اسم کلیله و دمنه میشناسیم. اثری که نصرالله منشی، دبیر دربار بهرامشاه غزنوی، ترجمه کرده. ترجمهای در حوالی سال ۵۳۶ هجری. او با استعداد سرشارش چنان کتابی پرداخته که بهترین ترجمه فارسی کلیله دانسته شده است.
حالا برویم سراغ متن کتاب کلیله و دمنه. کتابی که یک دور فلسفه اخلاق و حکمت عملی و تحلیل روانشناسی را به خوانندهاش یاد میدهد. اغراق نمیکنم. اما اگر پادشاهی متن این کتاب را به صورت فشرده و کارگاهی بیاموزد بعید است در تنظیم روابط داخلی و خارجی حکومتش به مشکل بخورد. شاید این ادعا برای دولتهای مدرن امروز به کار نیاید اما هنوز هم میتوان با خواندن و واسازی مفاهیم این کتاب، نسخهای مدرن از آن را ارائه داد.
کلیله و دمنه از سه جنبه قابلیت بررسی دارد: جنبه داستانی، اخلاقی و ادبی.
شالوده کتاب مبنی بر بابهاییست که هر یک به طور مستقل موضوعی خاص دارد که در آغاز به آن اشاره شده. سپس آن مفهوم را در قالب داستانی که شخصیتهایش حیواناتاند تعریف میکند. داستانهایی که در دل خود میتوانند شامل حکایاتی دیگر باشند. طوری که همه مفاهیم در خدمت مفهوم اصلی حکایت است.
دو نکته مهم را باید اشاره کرد: یک این که تناسب در این کتاب به قدری خوب رعایت شده که کمتر داستانی از حال طبیعی روابط درون جامعه خارج میشود و حالت اغراقآمیز به خودش میگیرد. حد اعلای این نزدیکی به دنیای واقعی انسانی را میتوانیم در بوستان سعدی ببینیم. نکته دوم قدرت استدلال کتاب است. استدلالی که در تمام کتاب منطبق با منطق پیش میرود. خردورزیای که در جایجای مباحثهها و مناظرهها جاریست. همین دو عامل باعث میشوند تا حکمت کلیله اینقدر باورپذیر باشد.
در مورد وجه اخلاقی کتاب هم میتوان گفت نویسنده در طی مناظرهها و مباحثهها بسیاری از نکتههای اخلاقی و اجتماعی را بیان کرده. طوری که آرای مختلف و متضاد در خلال بحث مطرح میشوند. و در آخر نویسنده آن نظری که در خدمت حکمت کلی داستانش قرار دارد را به عنوان نتیجه بحث بیان میکند. مهمترین هنر نصرالله منشی همین است. در این کتاب بهندرت اتفاق میافتد در کیفیت پیوستن مباحثهها با خط اصلی داستان ضعفی مشاهده کنیم. نه مباحثههایی مهدیار اصلی حِکمی اثر را به دوش میکشند آنقدر موجز هستند که معنایشان پخته نشود و آنقدر اطناب دارند که به مسخرگی بکشند و خستهکننده شوند.
چند نکته هم در باب ادبیات کتاب بخوانیم و بحث را جمع کنیم. نثر منشی در کلیلهاش نثری فنیست. و ممکن است برای کسی که با ادبیات کلاسیک فارسی انس ندارد در ابتدا کمی سختخوان باشد. اما او در عین آراستگی لفظ، پیوستگی و عدم تکلف بیجا را رعایت کرده. همین باعث رسایی معنای مد نظر نویسنده شده. نصرالله منشی دشوارسخن و غامضگو نیست. کلامش سلیس و متین و محکم است. زینتدادن کتاب به آیات و امثال و ابیات عربی و فارسی هم از دیگر ویژگیهای قلم منشیست. که کتاب را غنیتر از نسخهی عربیاش کرده.
در مجموع کتاب کلیله و دمنه اثریست که میشود از آن حکمت آموخت و از غنا و معجزه ادبیات لذت برد و به نظرم یکبار و دوبار خواندن این کتاب کم است. این دسته از کتب حکمیادبی باید تبدیل شود به کتاب بالینی شخصی که در مسیر ادبیات راه میرود.
عنوان: کلیله و دمنه/ پدیدآور: ابوالمعالی نصرالله منشی، مصحح: مجتبی مینوی/ انتشارات: نگاه/ تعداد صفحات: ۴۰۰/ نوبت چاپ: هفتم.
انتهای پیام/