راوی (علی میرقطبی) تلاش میکند در کمال صداقت خاطراتش را از ساخت مستند «روایت انقلاب در سبزوار» بازگو کند. سختیهای تولید و تهیه فیلم خام و ظهور تصاویری که گرفته و… همه در کنار هم، سبب میشود روایت میرقطبی به جان مخاطب بنشیند. همنشینی خاطرات با تصاویری که از دل مستند بیرون آمده سبب میشود خواننده ارتباط بهتری با کتاب برقرار کند.
میرقطبی از آن دست افرادی نبوده که ژست روشنفکری بگیرد یا بخواهد خود را طور دیگری معرفی کند. فیلمسازی بوده که در یک برهه تاریخی وارد شده و بعدها نیز خیلی بیسر و صدا از صحنه خارج شده و اگر کتاب «هشت میلیمتر از انقلاب» و محمد اصغرزاده نبودند، امروز جز اطرافیان و دوستانش، یک نفر هم چیزی از او نمیدانست و در لابهلای صفحات تاریخ فراموش میشد.
«هشت میلیمتر از انقلاب» نمیخواهد تاریخ بسازد. میخواهد آنچه بوده را نشان دهد. قرار نیست از یک حادثه بزرگ و تاریخی حرف بزند. میخواهد نشان دهد یک نفر در یک زمان چگونه میتواند در جای درستی باشد و قدر موقعیتی که در آن قرار گرفته را بداند. علی میرقطبی آن یک نفری است که در یک زمان مناسب در جای مناسبی قرار گرفته و از موقعیتی که در آن قرار داشته استفاده کرده و حضور خودش را ثبت کرده است. او تنها تماشاگر نبوده و در برابر تاریخی که آیندهاش روشن نبوده (ممکن بوده مبارزات به پیروزی نرسد) مسئولانه برخورد کرده است. در روزهایی که کسی از فردای مبارزات خبر نداشته او به ثبت و ضبط تصاویر پرداخته تا روایتی مستند از حضور مردم شهرش در روند مبارزه بازگو کرده باشد.
کتاب دنبال این نیست پرحرفی کند. میرقطبی هم به خاطر خصلت تصویریاش اهل پرحرفی نیست و سعی میکند تدوین شده خاطراتش را بیان کند و ضرباهنگ بیانش را بالا ببرد. از این حیث کتاب حجیم نیست ولی چیزی را هم از قلم نینداخته است. همین که بدون پرحرفی همه حرف را زده و اطلاعات بسیاری به خواننده میدهد یعنی مخاطب میتواند بدون دردسر با کتاب و محتوایی که قرار است منتقل شود ارتباط برقرار کند. در حالی که میرقطبی میتوانست اسمهای بزرگ را پشت هم ردیف کند و آثاری که بر او تاثیر گذاشته بودند را اسم ببرد تا بیشتر به وجهه خودش اضافه کند ولی این کار را نکرده یا اگر هم کرده نویسنده و تدوینگر کتاب در این دام نیفتاده و با ویرایش و تدوین درست، کتاب را از این چاله بیرون آورده است.
«هشت میلیمتر از انقلاب» نشان میدهد با دست خالی هم میتوان کارهای بزرگی کرد. نشان میدهد امکانات و دفتر و دستک همه بهانههایی است برای کار نکردن و وقت تلف کردن. علی میرقطبی و علی میرقطبیها در تاریخ انقلاب ثابت کردهاند که با دست خالی هم میتوان کارهایی کرد که بسیاری با امکانات بسیار تواناییاش را ندارند.
این کتاب کمحجم اما پربار روایتی از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب است که در آن ماجرای تولد یک مستند را برای مخاطبانش بازگو کرده است. هرچند گفته شد که کتاب پرگو نیست ولی به عنوان یک مخاطب دلمان میخواست بدانیم که بعد از پیروزی انقلاب سرنوشت آقای میرقطبی به کجا رسیده و فعالیتهای فیلمسازیاش ادامه پیدا کرده یا تبدیل به یک کارمند در حوزه خودش شده است. از این حیث شاید باید کتاب پرگوتر میبود ولی خب اینطور نبود و پایان کتاب در واقع با پایان مستند همزمان بود و وقتی آقای میرقطبی از مراحل ساخت تیتراژ مستند و اکران آن سخن میگفت صفحات آخر کتاب هم یکبهیک ورق میخورد و خواننده چیز بیشتری از سرگذشت اقای میرقطبی نمیخواند. در واقع آنجا که به خاطر موجز بودن خاطرات کودکی و زندگی میرقطبی کتاب و نویسنده را تحسین کردیم در اینجا بابت اینکه سوژه کتاب رها شده باید به عنوان نکته منفی از آن یاد کرد. اگر روی جلد بهجای عبارت «خاطرات شفاهی علی میرقطبی» نوشته بود «روایتی از ساخت مستندی درباره انقلاب در سبزوار» این نقد وارد نبود ولی حالا این نقد به پایانبندی کتاب وارد است.
با این حال کتاب «هشت میلیمتر از انقلاب» روایتی سرراست از یک حرکت هنری در مسیر پیروزی انقلاب است که نشان میدهد کدام چهرهها و گروهها در ماجرای انقلاب نقشآفرین بودهاند.
عنوان: هشت میلیمتر از انقلاب؛ خاطرات شفاهی علی میرقطبی/ پدیدآور: محمد اصغرزاده/ انتشارات: دفتر نشر معارف (در چاپهای بعدی این کتاب توسط نشر راهیار منتشر شده است)/ تعداد صفحات: 133/ نوبت چاپ: اول (بهار 1396).
انتهای پیام/