زندگی بدون روتوش

این چهره زنانه جنگ است

02 شهریور 1400

کتاب به سختی پیش می‌رفت، چند بار هم غر زدم که چرا اینطوری است، ولی انگار قرار بود اجر و پاداش این صبر را در ادامه بگیرم. از صفحات 50 به بعد بود که دیگر خواندن کتاب به اراده خودم نبود، دست خودم نبود وقتی زندگی «ننین» را از زبان خودش و با قلم بهناز ضرابی‌زاده می‌خواندم، در چسبندگی زندگی گیر کرده بودم. دست خودم نبود وقتی وسط خیابان ایستاده بودم و ماشین‌ها از چپ و راستم رد می‌شدند، داشتم تندتند ماجراهای مربوط به «ساجده» را می‌خواندم و نمی‌توانستم قدم از قدم بردارم.

وقتی کتاب تمام شد از خودم پرسیدم، «ما وقتی کتاب می‌خوانیم دنبال چی می‌گردیم؟» در واقع حسی که این کتاب از همان اوایل تا خط آخر به من منتقل کرد، این سوال را برایم ایجاد کرد. سوالی که از همان ابتدا جوابش را داشتم ولی باز هم از خودم پرسیدم تا مطمئن شوم آن چیزی که دنبالش باید باشم همین چیزی است که در این کتاب جریان دارد. آن‌چیزی که در این کتاب وجود دارد زندگی است، بدون روتوش! چسبندگی زندگی در این کتاب و روایت آن به قدری بالاست که بعید می‌دانم کسی بتواند از دست آن خلاص شود.

«نسرین باقرزاده» راوی کتاب «ساجی» روایتی تکان‌دهنده از زندگی در روزهای جنگ را بدون روتوش با تمام خوشی‌ها و غم‌هایش برایمان بازگو کرده، او حتی از خوشی یک بستنی پِتی خوردن هم مخاطبش و بهتر است بگوییم تاریخ را محروم نکرده چه رسد به اینکه وقتی از خاطرات خوش لب کارون با صدای آقاسی یاد می‌کند، ولی از آن سو توقع دارد وقتی پای غم و غصه‌هایش به ماجرا باز می‌شود هم با او باشیم.

نسرین باقرزاده در خاطراتش بارها از علاقه‌اش به زندگی می‌گوید، همان چیزی که ما هم به آن علاقه داریم، همان چیزی که اگر کسی بگوید به آن علاقه ندارد حتما به عقلش شک می‌کنید. او تظاهر نمی‌کند، دلبستگی‌اش به زندگی را نشان می‌دهد، او عاشق دورهمی است، عاشق خنده و تفریح است، خانه عمویش را بیشتر از هرجایی دوست دارد، خانه‌ای که آشپزخانه‌اش همیشه بوی غذا می‌دهد، او جوانی کردن را دوست دارد و در سراسر متن این را می‌بینیم، ولی دست تقدیر، بسیاری از زنان و دختران این سرزمین را از آنچه دوست داشتند جدا کرد.

راوی در این کتاب دست خواننده را می‌گیرد و بدون رودربایستی و تعارف می‌برد وسط زندگی‌اش، ابایی ندارد از این که مثلا بگوید چطور باورهایی داشته یا چطور به دنیا نگاه می‌کرده و همین‌ها باعث می‌شود که روایت کتاب به جان بنشیند. نسرین باقرزاده تلاش نمی‌کند خودش را به خاطر اینکه همسر شهید است طور دیگری نشان دهد، او بابت اینکه اطلاعات مذهبی و حتی سیاسی از اتفاقات روز ندارد، خودش را سانسور نمی‌کند و تلاشی برای دیگرگونه نشان دادن خود ندارد. او بابت اینکه اطلاعاتش از مفاهمی مذهبی کم است خجالت نمی‌کشد و حتی در جایی از کتاب آن را راحت بیان می‌کند. همه این نکات صفا و صمیمیت متن را بالا می‌برد و خواننده به صداقت او اعتماد می‌کند.

او وقتی زیر بمباران نوزادش (ساجی) را بر اثر موج انفجار از دست می‌دهد و فقط طالب یک زندگی آرام است که همسرش کنارش باشد و با هم بچه‌هایشان را بزرگ کنند، در واقع همان چیزی را می‌خواهد که دیگران نیز می‌خواهند و تجمیع همه این‌ها سبب می‌شود ما شاهد روایتی باشیم که باید آن را زندگی نامید، زندگی زیر سایه جنگ. روایتی که بوی دلبستگی به زندگی در سراسر آن پیچیده و خواننده ذره ذره در آن فرو می‌رود، وقتی به خود می‌آید خودش را احاطه شده با ذرات زندگی نسرین باقرزاده و اطرافیانش می‌بیند.

روایت این کتاب را باید از ناب‌ترین روایت‌های زنانه از جنگ دانست، روایتی جزئی همراه با شادابی و امید به زندگی، که اصلی‌ترین خصوصیت زنانگی نیز هست. نسرین باقرزاده در این کتاب از خرمشهری حرف می‌زند که برای همه ما عزیز است، از سقوط شهری حرف می‌زند که یاد آن روزها حتی برای آن‌هایی که آن روزها را ندیدند نیز همراه با درد است و از آزادسازی خونین‌شهری می‌گوید که سالگردش همیشه در ذهن و خاطرمان هست و نوای «ممد نبودی ببینی…» در آن روز همه را به خرداد سال 61 پرت می‌کند. برای من که تجربه خواندن کارهای مختلفی مرتبط با خرمشهر داشتم این کتاب بهترین کتابی بود که در این زمینه خواندم؛ روایتی واقعی و صادقانه، بدون غلو و درشت‌نمایی و خودمحوری راوی در روایت، تمام آن چیزهایی است که در روایت ساجی توجه هر خواننده‌ای را به خود جلب می‌کند و او را با روایت همراه.

تصویر او از مبارزان و مدافعان خرمشهر، انسان‌هایی در ابعاد زمینی است، که قدسی بودن در فعل آن‌ها است و به خودی خود مقدس نیستند و البته کتاب در صدد مقدس‌نمایی نیست، برای همین شخصیت شهید بهمن باقری، همسر راوی، انسانی در دسترس و دارای جنبه‌های انسانی است.

باید گفت «ساجی» کتابی رو به بالا است، هیچ افولی ندارد، همواره بالارونده و پیش‌رو است و این ویژگی راوی این کتاب است، راوی صادقی که تلاش می‌کند خودش باشد و تلاشی برای اینکه طور دیگری باشد، نمی‌کند؛ آنطور که مرسوم روایت‌های غالب از جنگ است.

«ساجی» روایتی چسبناک از زندگی است، چسبناک مثل خود زندگی!

عنوان: ساجی/ پدیدآور: خاطرات نسرین باقرزاده، همسر شهید بهمن باقری، نویسنده بهناز ضرابی‌زاده/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 322/ نوبت چاپ: سوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید