مروری بر کتاب «خیابان چرینگ‌کراس شماره‌ ۸۴»

ای نامه که می‌روی به سویش…

09 اردیبهشت 1403

از دورانی که نامه‌ها راه ارتباطی بین آدم‌ها بوده‌اند سال‌ها می‌گذرد. خود من هم به ته‌دیگ نامه فرستادن رسیده‌‌ام. چند نامه از دوران نوجوانی‌ام دارم که اقوام برایم فرستاده‌اند و داشتنشان به من یادآوری می‌کند که هر چند کم ولی بخشی از زندگی گذشتگان را تجربه کرده‌ام. این روزها با آمدن اینترنت و فضای مجازی راه‌های ارتباطی کن‌فیکون شده است. آدم‌ها دیگر به جای صبر کردن برای هم‌صحبتی با افراد از طریق نامه که به‌خاطر دوری مسافت دو فرد ممکن بود روزها طول بکشد؛ از طریق راه‌های ارتباطی جدید با همدیگر ارتباط برقرار می‌‌کنند. با گسترش خدمات اینترنتی حتی نحوه خرید وسایل مورد نیاز هم تغییر کرده است. اهالی کتاب ممکن است گاهی به جای حضوری خریدن از طریق تلفن یا پیامک‌ها سفارش خود را در چند دقیقه ثبت کنند. این دست صحبت‌ها همیشه از طریق تماس‌های تلفنی یا پیام‌های شخصی بین مشتری و فروشنده رد‌وبدل می‌شود و از دید همه مخفی می‌ماند. کسی نمی‌داند وقتی فردی کتابی را از کتابفروش می‌خریده چه حرف‌هایی بین آنها رد‌وبدل شده یا کلمه‌ها چه باری از ذوق را با خود حمل کرده‌اند و… . کندوکاو برای پیدا کردن کتاب‌های کمیاب حس و حال متفاوتی را برای مشتری به ارمغان می‌آورد. او وقتی پرسان‌پرسان به کتابفروشی‌ها سر می‌زند یا از این صفحه مجازی به آن صفحه مجازی می‌‌رود تا کتابی را پیدا کند که دیگر تجدید چاپ نشده یا کمیاب شده است؛ بعد از پیدا کردنش حس و حال آدمی را دارد که گنج پیدا کرده است. کتاب «خیابان چرینگ کراس شماره ۸۴» روایتی است از خرید و فروش کتاب‌ها به کمک نامه. نامه‌هایی که از یک خانم آمریکایی به نام «هلین هانف» با «فرانک دوئل» به‌جا مانده و راوی بخشی از چگونگی خرید کتاب و صحبت‌هایی که بین این مشتری و فروشنده رد‌و‌بدل شده است که می‌توان به عنوان نمادی ازدغدغه‌های یک کتابخوان و یک فروشنده کتاب جلوی چشم مخاطب گذاشت.

ماجرای نامه‌ها از این قرار است که اهالی «کتابفروشی مارکس و شرکا» در یک هفته‌نامه نقد ادبی که به صورت هفتگی در آمریکا انتشار می‌یافت تبلیغ می‌کنند که کتابفروشی آنها کتاب‌هایی را می‌فروشد که در بازار موجود نیستند. آنها خود و کتابفروشی‌شان را اینگونه معرفی کرده‌اند: «فروشندگان کتاب‌های عتیقه».

همین تبلیغ باعث می‌شود هانف منبع کتاب‌های مورد نیاز خود را پیدا کند. او حدود بیست سال یعنی در طول سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹ از طریق این کتابفروشی کتاب می‌خریده و مشتری‌شان بوده  است.

هانف در نامه‌ها کتاب‌های مورد نیاز خود را سفارش می‌داده و باید تا رسیدن جواب نامه صبر می‌کرده تا بداند آیا کتاب دلخواهش را موجود دارند یا نه و اگر ندارند قادر به تهیه آن هستند یا نه. هانف بعضی وقت‌ها برای رسیدن به کتاب مورد نظر باید موضوع نامه را تکرار می‌کرده؛ مثلا  گاهی پیش می‌آمده که کتابفروش نسخه اشتباهی برای هانف بفرستد و او اصلا آن کتاب را نخواهد؛ مثلا او دنبال کهن‌ترین ترجمه کتاب مقدس بوده ولی کتابفروشی نسخه دستکاری شده را برای او ارسال کرده است و این باعث می‌شود کتاب در رفت و برگشت قرار بگیرد.

شروع رد‌و‌بدل شدن‌ نامه‌ها از تاریخی است که به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم انگلستان غذای مردم خود را جیره‌بندی کرده است. هانف وقتی این ماجرا را می‌فهمد در کنار سفارش‌های کتابی خود اندکی مواد غذایی را به عنوان هدیه به اهالی کتابفروشی می‌فرستاده تا هم کمکی به آنها کرده باشد و هم به نحوی از آنها تشکر کرده باشد چون پیش می‌آمده کتابی را نداشته‌اند و باید برای پیدا کردنش وقت می‌گذاشتند.

با اینکه بسته‌های غذایی برای همه اعضا بود و پیدا کردن و آماده کردن کتاب‌های هانف را اعضا با هم انجام می‌دادند اما سال‌های اولیه کسی که جواب نامه‌های هلین را می‌داد فقط فرانک دوئل بود. باقی کارکنان هم بابت تشکر سخاوتمندی هانف دوست داشتند با او هم‌صحبت شوند به همین دلیل سعی می‌کردند آنها هم نامه‌ای بنویسند. برای همین از بعضی کارکنان دیگر هم نامه‌هایی موجود است.

نامه‌های رد و بدل شده بین هانف که نمایشنامه‌نویس ناموفقی بود با اهالی کتابفروشی خصوصا دوئل باعث ایجاد رابطه‌ای دوستانه شده بود. هانف با دوئل و دوستان احساس صمیمیت می‌کرد و برای همین گاهی به صورت جداگانه یا لابه‌لای خریدهایش حرف‌های دیگری هم بین آنها ردوبدل می‌شد که نشان دهنده ارتباطی بیشتر از مشتری و فروشنده بود.

خوبی این نامه‌هایی که در طی ۲۰ سال نوشته شده این است که جدای از حال و هوای کتاب‌ها بخشی از زندگی اجتماعی و اقتصادی آن دوره زمانه را نشان می‌دهند. در کنار پی بردن به اشتیاق یک نویسنده کتابخوان، نظرهایش درباره کتاب‌ها، صمیمیتش با آدم‌های ندیده؛ دیدن شرایط زندگی مردم معمولی در آن سال‌ها، به کتاب ارزش مضاعف داده است.

این نامه‌ها بعد از توقف صحبت‌های بین هانف و کتابفروشی مارکس و شرکا در سال ۱۹۷۰ به صورت کتاب منتشر شد.

هانف در یکی از نامه‌هایش نوشته است: من عاشق کتاب‌های دست دومی هستم که صفحه‌ای که صاحب قبلی‌اش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می‌شود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتاب‌های نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»

حالا که تا اینجا آمده‌اید بد نیست بدانید که از روی کتاب «خیابان چرینگ کراس شماره‌ ۸۴» فیلمی هم ساخته شده است.

 

عنوان: خیابان چرینگ کراس شماره‌ ۸۴/ پدیدآور: هلین هانف؛ مترجم: لیلا کرد/ انتشارات: کوله‌پشتی/ تعداد صفحات: ۱۲۰/ نوبت چاپ: شش.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید