داستان «ماتی خان»، روایت طایفهای از قبایل ترکمن است که در حاشیه رود اترک ساکن شدهاند و روستایی را به نام «خایرخوجه» بنا کردهاند. اهالی این آبادی در اثر بیاخلاقی امنیههای رضاخان و چپاول شدن اموالشان و ماجرای کشف حجاب اتفاقات ناگواری را از سر میگذرانند که جانمایه داستان است. «ماتی خان» بزرگ این طایفه است و روایت حول محور او میگردد.
«عبدالرحمن اونق» نویسنده ترکمن، برای نوشتن این اثر سوژه بکری را برگزیده است و از آن مهمتر اینکه به خوبی آن را ساخته و پرداخته است. روایتپردازی، برگ برنده نویسنده است. در واقع نویسنده به خوبی واقف است که چگونه از دیگر ظرفیتهای داستاننویسی مانند دیالوگ و توصیف و شخصیتپردازی و خردهروایتها استفاده کند تا بر جذابیتهای روایت اصلی بیفزاید. هیچ توضیح اضافهای در روایت وجود ندارد. تمام آنچه نویسنده نوشته در خدمت داستان و پیرنگ اصلی اثر قرار دارد. به طور مثال نویسنده گاه با توصیف صحنهای از پایگاه امنیهها برخی از ابعاد شخصیتی «استوار نصیری» را برای مخاظب آشکار میکند. گاه در خاطرات ماتی خان سیر میکند تا گذشته آبادی و بخشی از تاریخ ترکمنها را برای مخاطب ترسیم کند. گاه با بازتعریف صحبتها و شادی دختران در کرانه اترک ویژگیهای خلقی زنان و دختران ترکمن را تشریح میکند و گاه ضمن به تصویر کشیدن تنهایی شخصیتها و در پسِ زمزمههای تنهایی آنان گوشهای از فرهنگ فولکلور ترکمنها را بازنمایی میکند و اینها همه ضروری به نظر میآید.
در واقع اونق با انتخاب چنین موضوعی که در اقلیمی خاص به روایتی داستانی از زندگی یکی از اقوام میپردازد؛ نیاز دارد تا ویژگیهای خلقی و زیستی و آداب و رسوم و سنتها و باورهای آن قوم را به مخاظب بشناساند. از این رو میتوانیم دو نوع شخصیتپردازی برای اثر متصور شویم. ابتدا قبیله (اُبه، خایرخوجه) به مثابه یک شخصیت که اونق آن را از طریق معرفی ویژگیهای جمعی و پیشینه تاریخی و زیستی آن شخصیتپردازی کرده است و دوم افراد قبیله که هریک به فراخور نقشی که در پیشبرد پیرنگ دارند، سوا از ویژگیهای جمعی، شخصیتپردازی شدهاند.
آنچه در طول روایت از ویژگیهای ترکمنها میخوانیم شجاعت و جنگاوری است. از دیگر خصایصی که به شدت در داستان چشمگیر است و گاه در روایت گرههای کوچک و بزرگی ایجاد میکند احترام به بزرگترها و ریشسفیدان است. احترامی که در طول روایت در تقابل با خامی و جوش و خروش جوانان قرار میگیرد و شکاف بین نسلها را به خوبی نشان میدهد. این رگه از روایت که تقابل میان تجربه و شور جوانی را پررنگ میکند تا اواخر رمان ادامه مییابد و سرانجام خود نویسنده با این دیالوگ «مُخاد»، که نماد نسل جوان است، نتیجه نزاع بین نسلها را مشخص میکند: «هیچوقت بدون مصلحت پدر و پدربزرگت دست به هیچ کاری نزن. فهمیدی؟ هیچوقت.» اگرچه پیش از ذکر این جمله نیز سیر روایت، تکلیف را برای مخاطب روشن کرده بود. در واقع اینکه نویسنده این دیالوگ را در دهن شخصیتی که آفریده گذاشته است تا نتیجهگیری کند؛ شاید کمی دور از قواعد رمان نو باشد اما این نکته را نباید فراموش کرد که «مُخاد» حرفی به دور از طبیعت و تربیتش بر زبان نیاورده است. از این رو میتوان با اندکی مسامحه این سیاق نتیجهگیری نویسنده را پذیرفت و بر آن خرده نگرفت. در حقیقت آنچه ما را به مسامحه وامیدارد محاسن بسیار کتاب است که آن را به اثری خواندنی بدل کرده است.
«ماتی خان» به هیچوجه مخاطبش را به ورطه کسالت نمیاندازد. در این سیاحت شگفتی که عبدالرحمن اونق ترتیب داده است؛ میتوانیم در دشتهای فراخ ترکمن صحرا پرسه بزنیم. از میان گدتکمهها[1] عبور کنیم و عطر نان تنوری را با تمام وجود به مشام بکشیم. میتوانیم از بوی چکدرمه[2] مست شویم و با ولع پنجه در آن فرو کنیم. با روایت ماتی خان میتوانیم همراه دختران جوان، کوزه به دست روانه اترک شویم و در میان صدای قهقهه آنان خود را غرق کنیم. میتوانیم به درختی در دامنه قیزلار داغی[3] تکیه زنیم و به آوازخوانی چوپانان گوش فرا دهیم. میتوانیم ساعتها به کوراوغلی[4] فکر کنیم و تمام اسبهای ترکمنصحرا را قیرآت[5] بنامیم. حتی میتوانیم علیه امنیهها قیام کنیم. به سونگی داغ[6] پناه ببریم و پشت دیوار آهنین کمونیستها حبس شویم.
با حکایت «ماتی خان» میتوانیم در فراق پیر شویم. میتوانیم «ماتی خان» شویم.
پانوشت:
[1] .خانه قدیمی ترکمنها.
[2] .نوعی غذای ترکمنی که با برنج و گوشت فراوان تهیه میشد.
[3] .نام کوهی در ترکمن صحرا.
[4] . قهرمان حماسی و افسانهای ترکمنها و ترکها
[5] . نام اسب افسانهای کور اوغلی
[6] . نام کوهی که در مرز میان ایران و ترکمنستان قرار دارد.
عنوان: ماتی خان/ پدیدآور: عبدالرحمن اونق/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۴۱۶/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/