ناداستانک مانند کاردی دولبه است. از طرفی به علت گسترش فضای مجازی و الزامات فشردهگویی، فشردهنویسی و فشردهخوانی در شبکههای اجتماعی، احتمالاً این قالب مجمل و چکیده برای مخاطبان خلاصهخوان جذاب باشد؛ مخاطبی که شاید وقت یا حوصله چندانی برای مطالعه نداشته باشد اما اکنون میتواند در عرض چند دقیقه یک جستار را بخواند و توشهای از روایت نویسنده برگیرد. اما از طرفی هم ممکن است مخاطب حرفهایتر ادبیات، این قالب را چندان جدی نپندارد و آن را ناقص و ابتر بداند. چرا که در بسیاری از موارد، ناداستانک شبیه طرح اثر است و گویا نویسنده، جرقههای ذهنیاش را در نطفه خفه نموده و به توصیفات اندک و گذرا بسنده میکند؛ درحالیکه برخی از این جرقهها قابلیت تبدیلشدن به جستاری بلند و مفصل را دارند. همچنین تعداد زیاد جستارها و پراکندگی ناگزیر موضوعات نیز ممکن است موجب ملال و تشتت خاطر مخاطب شود.
ناداستانک قالبی نوپا بهشمار میرود. انتشار اثر در ژانر یا موضوع بدیع، جسارت قابل توجهی میخواهد که نشر اطراف این ریسک را بهجان خریده و تازهترین اثر خود «به زبان مادری گریه میکنیم» را در قالب ناداستانک و در ذیل مجموعه «زندگی در میان زبانها» منتشر کرده است.
«به زبان مادری گریه میکنیم» مجموعه 82 جستار کوتاه با محوریت زبان، کلمه و نوشتن است. فابیو مورابیتو، نویسنده مکزیکی اسپانیایینویس ایتالیاییتبار! در این جستارها لحظاتی از مواجهه خود با دنیای هنر و ادبیات را روایت میکند. وی تجارب، اطلاعات و دستاوردهای خود در حوزههای نویسندگی، ترجمه، شعر، نثر، فیلم، نقاشی، موسیقی، تاریخ، اساطیر و… را سخاوتمندانه در اختیار مخاطب میگذارد و او را با کشفیات هنری خود شریک میکند؛ طوریکه وقتی کتاب را میبندیم فهرستی از آثار ادبی و هنری در دست داریم که باید مثل مورابیتو با نگاهی نو به سراغشان برویم و از پس کلمات و تصاویرشان، زندگی را تماشا کنیم؛ فهرستی متشکل از کافکا و کامو و داستایفسکی تا سقراط و فریدا و هومر و…
همانطور که گفته شد، موضوع اصلی کتاب «به زبان مادری گریه میکنیم» زبان است و نویسنده از زاویه دید جدیدی به این پدیده نگاه میکند؛ نگاه حسرتبار نویسندهای که مجبور است به زبانی غیر از زبان مادریاش بنویسد و مدام بین این زبانها در تردد و چالش و کشمکش است؛ تا جایی که نوشتن و امرار معاش از راه زبان غیرمادری را نوعی خیانت و دزدی تلقی میکند!
توصیفات نویسنده از فرایند نوشتن و مطالعه و زیستن با کتاب، منجر به همذاتپنداری شدیدی در مخاطبان اهل کتاب و کلمه میشود.
جستارهای این کتاب برخلاف اسمش، که برگرفته از جستار پایانیست، لحن مفرح، طنزگونه و شوخیوار دارند و نویسنده خاطرات شخصی خود از کودکی تا بزرگسالی را به زبانی صمیمی بیان میکند و آنها را به دنیای زبان و واژگان پیوند میزند. یکی از این خاطرات، ماجرای بیهوششدن نویسنده در دوران کودکی است که بهنظر خودش منشأ میلش به کشف ادبی و امر نوشتن بوده. بخشی از جستارک «بیهوشی» را با هم بخوانیم و منتظر حضور فابیو مورابیتو در برنامه زندگی پس از زندگی بمانیم!
«این خاطره از واضحترین تصاویر کودکیام است: از مخفیگاهی که نمیدانم کجا بود بیرون پریدم. پشت سرم را نگاه کردم و دوباره که سر چرخاندم ناگهان دنیا تیره و تار شد. نیمه بیهوش به پشت افتادم روی زمین. در همان حال متوجه شدم چطور بلندم کردند و به خانه بردند. چهره نگران و مضطرب مادرم یادم هست و اینکه چطور کمکم به هوش آمدم. بعد از آن دیگر هیچوقت آنطور از هوش نرفتم. چیزهای گوناگونی در گرایش آدمها به مسیری خاص نقش دارند و فکر میکنم گرایش من به نوشتن از همان تجربه بیهوشی دوران کودکیام شروع شد…»
عنوان: به زبان مادری گریه میکنیم/ پدیدآور: فابیو مورابیتو؛ مترجم: الهام شوشتریزاده/ انتشارات: اطراف/ تعداد صفحات: 192/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/