دست از سر فهرست‌های پیشنهادی کتاب بردارید

به همین سادگی!

29 فروردین 1401

نزدیک به روزهای خاصی از سال که می‌شویم، یک‌هو یک دوجین نویسنده و کتابخوان و کتاب‌باز و کتاب‌مال سر برمی‌آورند و شروع می‌کنند به ارائه فهرست‌های پیشنهادی کتاب که ایهاالناس از این کتاب‌ها که من خوانده‌ام و خیلی هم به‌به و چه‌چه و قشنگ بوده‌اند، بخرید و بخوانید!

من یکی وقتی این فهرست‌های پیشنهادی را می‌بینم، بیش از آنکه دلم برای خریدن آن اثرها برود، اگر شانس بیاورم، دستم می‌آید این بندگان ‌خدا چطور آدم‌هایی هستند و در چه دنیایی سیر می‌کنند و  بیش از این عایدی‌ای ندارم. البته پیش آمده گاهی زیر لب هم غر بزنم که «این رو باش! چه شوآفی می‌کنه با تحفه‌هاش.» این را عرض نکردم که خودتان را جمع‌وجور کنید و پیشنهادهای بهتری بدهید. نه‌خیر!

عرض بنده این است که بیایید اساساً پیشنهاد ندهید. اگرم خیلی پیشنهادتان می‌آید جور دیگری فهرست بنویسید. به من یکی که مثل شکافتن دریا برای موسی (ع) ثابت شده آنچه مخاطب مظلوم کتاب دنبالش می‌دود و هلاک نوشیدنش مانده، پیشنهاد کتاب نیست! بلکه چیزی دیگری است. به‌عنوان یکی از میلیاردها کتاب‌خوان جهان دریافته‌ام آن چیزی که ملت دنبالش هستند معرفی کتاب است. همانی که این جدیدی‌ها بهش می‌گویند مرور کتاب.

حالا در این چند خط آمده‌ام بگویم سر جدتان دست از سر بی‌مو و پشمِ «فهرست پیشنهادی دادن» بردارید و بگذارید ملت خودشان هر چه دلشان خواست انتخاب کنند. می‌پرسید پس چطور انتخاب کنند؟ خب مشخص است با خواندن مصاحبه نویسنده‌اش و مطالعه معرفی کتاب‌ یا همان مرور خودمان!

حالا شاید برای این کمترین بُراق شده باشید که «چی می‌گی واس خودت باو؟!» و حرفم را پرت بدانید و اتفاقاً پیشنهاد کتاب را خیلی هم ضروری و مؤثر و زیبا و قشنگ و خوشگل بدانید؛ ولی خب با کمال احترام اشتباه می‌کنید! عرض می‌کنم حالا…

ـ اصلاً پیشنهاد کتاب چیست؟

مثلاً بنده خدایی که ما قبولش داریم و اهل کتاب هم هست و در فضای مجازی جزء پیروانش هستیم، سیاهه‌ای می‌گذارد جلویمان و با ناز و عشوه‌ای دلبرانه می‌گوید: «خیلیا از من خواسته بودن برای نمایشگاه کتاب فهرست پیشنهادی بدم و چون خیلی پرسیدین، اینا رو بخونید و وای که من خودم چقدر لذت بردم از خوندنشون…» و خلاصه از این‌طور چیزها.

البته حدس قاطع! دارم که در بیشتر موارد هیچ بنی‌بشری از ایشان درخواست فهرست پیشنهادی نداشته و نامبرده مانده است کتاب‌های هفته‌بیجارش را ترشی بیندازد یا پیشنهاد بدهد که خب راه پیشنهاد دادن راحت‌تر بوده و ولو کرده کف فضای مجازی. معمولاً هم این فهرست‌های پیشنهادی این‌قدری پرت‌وپلا هستند که آدمی نخوانده و نخورده سوءهاضمه می‌گیرد و می‌ترسد که نکند با خواندن این همه کتاب بی‌ربط آن هم با سطح کیفی متفاوت آب‌روغن قاتی کند. فی‌الجمله عکسی براق و چشم‌نواز می‌گیرند و می‌گویند این هم پیشنهادهایم! دقت می‌کنی و می‌بینی کتاب جغرافیای تاریخی فلان تمدن را گذاشته کنار سفرنامه جوجو در جنگل طلایی. بعد هم آن گوشه چند تایی مثلاً جستار روی هم تپه کرده و در یک حرکت ساموراییِ کشنده روی همه کتاب‌ها را با یک کتاب روان‌شناسی موفقیت مزیّن کرده است و تمام. دیگر کسی را زنده نگذاشته است.

حالا خودمانیم! معلوم شد می‌خواهم بگویم معمولاً این فهرست‌ها و کتاب‌های پیشنهادی، چیز‌های تِرِکیده‌ای هستند و از فرط بی‌ربطی و شلختگی فقط به درد صاحبشان می‌خورند یا نشد و بیشتر توضیح بدهم؟!

ـ اساساً اگر بلدی سیر مطالعه بده!

البته برای آن‌طور آدم‌ها و فهرست‌های پیشنهادی‌شان، پیشنهاد بهتری دارم. اگر واقعاً راست می‌گویند که اهل مطالعه‌اند و در حد و اندازه فهرست پیشنهادی دادن هستند، لطف کنند و منت بر سر ما کتاب‌ندیده‌ها نهاده و سیر مطالعاتی بدهند! یک روند روشن کیفی برای مطالعه آثار در موضوعی مشخص. اینکه بدانیم با این محدودیت‌های مالی و ضیق زمانی چه کتاب‌هایی را با چه نگاهی بخریم تا بعد خواندنشان در فلان موضوع گوشی دستمان بیاید. نه یک مشت کتاب درهم‌برهم که حتی نمی‌شود از رویشان فهمید فاز پیشنهاددهنده چه بوده و روی چه ماده مخدری ایستاده است. سیر مطالعه خوب هم جای این شوآف‌ها و عکس‌های فانتزی گرفتن با کتاب‌ها نیست و عین بچه آدم می‌گوید مثلاً در حوزه نویسندگی کدام کتاب را قبل و بعدِ چه کتابی و با چه رویکردی بخوانیم که حالش را ببریم.

باورکردنی نیست که همین سیر مطالعه دادن هم از دل مرورنویسی درمی‌آید. الله‌اکبر! همه چیزهایی که برای نوشتن یک سیر مطالعه خوب لازم داریم از دل مرورهایی درمی‌می‌آید که از کتاب و درونیاتش گفته‌اند. خب حالا که اینقدر ذکر خیر مرور و مرورنویسی شد، حیف است نرویم سراغش.

ـ عمدتاً مرورنویسی بهتر است!

حالا فکر نکنید گفتیم برویم سراغ مرورنویسی، قرار است چیز خاصی از مرورنویسی بگوییم ها! فقط عرض همین نکته است که لطفاً اگر پهلوان وادی کتاب و ترویج آن هستید، دلتان برای کتابخوان شدن دیگران می‌تپد، اشکتان از بدبختی ناشران و نویسندگان جاری است، وضع کتاب را خیلی خیت می‌دانید و اساساً دوست دارید بهره‌ای از کتاب‌هایی که خوانده‌اید به دیگران برسد، جای یک فهرست پیشنهادی کلی و مثلاً اغواگرانه، وقت بیشتری بگذارید و درباره‌ مغز کتاب، رویکردش، جایگاهش بین مشابهانش، قوت و کاستی‌‌ها و از این طور چیزهایش بنویسید و با دیگر خلایق خدا به اشتراک بگذارید. خدا می‌داند همه این‌طوری راضی‌ترند. خلایق هم با همین مرور شما از کتاب برای انتخاب درست به تشخیص می‌رسند و شما هم به مرور صلاحیت پیدا می‌کنید که به مقام شامخ سیر مطالعه در کردن نائل شوید. به همین سادگی.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید