«به جرم خمینی» از آن اسمهایی است که میتواند خواننده را قلقلک بدهد که سمتش برود. کتاب روایتی داستانی از زندگی شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد است. فرمانده تیپ فاطمیون که با شلیک مستقیم موشک تاو به شهادت رسید. فریناز ربیعی در همان ابتدای کتاب و جایی که مقدمه کتاب با عنوان «چند کلمه قبل از شروع» آمده درباره داستانی بودن کتاب و اینکه «هر آنچه در به جرم خمینی خواهید خواند عین واقعیت نیست» تکلیف خواننده را با کتاب روشن میکند. او در ادامه در بخشی با عنوان «استیصال» از زاویه دیدی که برای کتاب برگزیده حرف میزند و همسر شهید توسلی را به عنوان راوی انتخاب میکند و بر همین اساس راوی دوم شخص را به عنوان راوی کتابش انتخاب میکند. همه این دو بخش و توضیحات نویسنده سبب میشود موتور کتاب دیرتر روشن شود. شاید باید همین ابتدا یادآوری کنم که برای اینکه کتاب شما را به خودش راه دهد یا شما بتوانید چم و خم ورود به دنیای روایت کتاب را پیدا کنید باید حوصله داشته باشید. این حوصله داشتن را باید لطف خواننده به نویسنده دانست چرا که شاید باید آن را به پای ضعف اثر در افتتاحیه گذاشت چرا که خیلی دیرتر از آنچه انتظار میرود خواننده با کتاب هماهنگ میشود. ولی از یک جایی به یعد که به نثر روایت آشنا شوید و کمی از پیچ روبهرو شدن با شخصیتهای ابتدای کتاب رد شوید کتاب توی سرازیری میافتد و تا پایان بدون توقف میروید. البته این رفتن به معنی این نیست روایت به سوالات شما جواب میدهد ولی اگر خیلی سختگیر نباشید و برای یافتن جوابهایتان از یک کتاب درباره مسائلی مانند زندگی مدافعان حرم غیرایرانی و… گذر کنید کتاب شما را تا انتها میرساند تا بالای تل قرین بنشینید و بدن بیسری را مشاهده کنید که رویای بزرگی داشت.
به جرم خمینی از آنجا که به خواننده میگوید «هر آنچه در به جرم خمینی خواهید خواند عین واقعیت نیست» این شک را در ذهن خواننده ایجاد میکند که نکند تمام این چیزهایی که طی این ۳۳۱ صفحه خواندهام ذوق نویسندگی نویسندهاش باشد. عاشقانههای مرد به زن، جزئیاتی که گفته شد و حتی بخشهایی که از زندگی و رابطه زن و مرد در داستان بازگو شد. از طرفی خواننده وقتی با عبارت «داستان زندگی…» روبهرو میشود نمیتواند بین مستندنگاری و داستان تمایز قائل شود و شاید نقد اصلی نیز به همین شیوه وارد باشد و این همان پرتگاهی است که مستندنگارها از آن بسیار هراس دارند ولی فریناز ربیعی خیال خواننده را راحت کرده است. وقتی این جملات را در ابتدای کتاب (نه در انتها) خواندم با خودم گفتم چه خوب است که نویسنده با خواننده صادق بوده و این نکات را همین خط اول کتاب تذکر داده تا اگر کسی دنبال روایت مستند زندگی یکی از فرماندهان مدافع حرم است تکلیفش با کتاب روشن شود، نه مثل جولین بارنز در کتاب «هیاهوی زمان» که در پایان کتاب گفت همه اینها قصه من از زندگی دمیتری شوستاکوویچ بود. به هر صورت ما اینجا با روایتی روبهرو هستیم که «عین واقعیت نیست» و همین کار را برای هر خوانندهای که میخواهد وارد دنیای خیال و داستانپردازی شود با آنکه میخواهد روایت پایبند به واقعیت و سند بخواند را روشن میکند. هرچند به قول حافظ: «وان می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است» حتی اگر ربیعی به «عین واقعیت» نبودن نوشتهاش اذعان کند باز هم چیزی از واقعیت مسیری که مردان بزرگی مانند شهید توسلی رفتند کم نمیکند.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که نویسنده در همان بخش «استیصال» میگوید نمیشود از اسم و فامیل واقعی این زن در داستان نامی برد، و تا پایان برایم سوال بود که چرا نشود؟ مگر باقی اسامی ساختگی است که حالا نام امالبنین حسینی که کتاب دیگری هم درباره زندگیاش نوشته شده (خاتون و قوماندان) را نشود در کتاب ذکر کرد؟
بالاتر نوشتم که این کتاب و شاید هیچ کتاب دیگری توانایی پاسخ دادن به همه سوالات خواننده را نداشته باشد. برای مثال وقتی با شبههای مثل حضور مدافعان حرم در سوریه در ازای دریافت دستمزد حرف زده میشود شخصیت همسر شهید توسلی با جوابهایی که دوپهلو است با افراد روبهرو میشود و گفتوگو میکند. یا اینکه چه شد و چگونه افغانها پایشان به سوریه باز شد؟ یا درباره شبههای مثل بیاهمیت بودن جان افغانها در هنگامه نبرد و پشتیبانی نشدن آنها و… هیچ پاسخی به خواننده نمیدهد. این در حالی است که این مسائل در کتاب طرح میشود ولی خواننده دست خالی از کتاب خارج میشود. از این رو این کتاب و کتابهای مثل این کتاب، مخاطب را در خلا روایت رها میکنند و در این خلا آن که هر دروغی را با رنگ راست آمیخته کند میتواند ذهن او را هدایت کند. حتی ما در بخشهایی که زندگی قسمت تیره و تاریک خود را نشان میدهد هم خیلی زیاد جلو نمیرویم. نویسنده با اینکه مشغول داستانپردازی است ولی خیلی جلو نمیرود و وقتی پای مسائل زندگی به میان میآید سعی میکند خیلی کش و قوس به قضیه ندهد و ماجرا را زود کند. ربیعی حالا که داستان را به جای مستندنگاری برگزیده بود، بیشتر از اینها میتوانست سراغ لایههای زیرین قصه زندگی یکی از فرماندهان مقاومت برود ولی او ترجیح داد سرک کشیدنش در حد مستنداتش باشد و همین سبب شده که ما روایتی محافظهکارانه را در کتاب شاهد باشیم.
«به جرم خمینی» روایتی متفاوت از زندگی یکی از فرماندهان جنگ با نیروهای تکفیری در محور مقاومت است. شیوه روایت به تنهایی آن را از سایر آثاری که در این فضا نوشته شده متفاوت میکند. در واقع در میان آثاری که تم داستانی دارند این اثر خودنمایی میکند و میتواند خوانندهای که دنبال آثاری از این دست میگردد راضی کند.
در ابتدای این مطلب نوشتم «به جرم خمینی» از آن آن اسمهایی است که میتواند خواننده را قلقلک بدهد که سمتش برود ولی وقتی دست نویسنده در اسمگذاری کتاب پیش خواننده باز میشود شاید کمی توی ذوق او بخورد. هرچند که عشق و ارادت ابوحامد به تصویر آن مرد که همیشه همراهش بود کفایت میکند که این نام بر پیشانی کتابی دربارهاش بنشیند.
عنوان: به جرم خمینی، داستان زندگی شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون/ پدیدآور: فریناز ربیعی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۳۵۲/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/