او لقبش، ارفعالسلطان، را در سنین کودکی از مظفرالدین شاه گرفت و همین توجه شاه قاجار به او نقطه عطف زندگیاش شد و البته سبب شد ارفع در زمانی که مردم از مشروطیت و جمهوریت دم میزدند، طرفدار نظام سلطنتی بماند و خادم شاه. سلطنتطلب بودنش در همه سطور کتاب پیداست، مشروطه در کتابش جایگاهی ندارد و تقریبا صحبتی از مجلس شورای ملی نکرده است. به همین سبب باید در مطالعه این کتاب نگاه انتقادی داشت و هر سحن نویسنده را به عنوان یک حقیقت تاریخی نپذیرفت.
این کتاب در سال 1341 ه.ش نوشته شده است، زمانی که محمدرضا شاه در اوج قدرت است، هنوز قیام پانزده خرداد رخ نداده و کسی توان مخالفت با شاه ندارد.
ارفع در دوران 16 ساله حکومت رضاشاه به درجات عالی نظامی رسیده بود و در سالهای نگارش کتاب امیدوار بود باز هم بتواند مقامات بالاتری در ارتش بگیرد. او در کتابش بسیار رضاشاه را مدح کرده است و حتی یک فصل درباره خدمات شاه به ایران نوشته است. پهلویدوستی او باعث شده گاهی مطالب را خلاف آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده است بیان کند. مثلا در ماجرای انتقال قدرت از قاجار به پهلوی آنچه که مسلم است این است که احمدشاه قاجار هیچگاه رای مجلس شورای ملی و بعد مجلس موسسان را نپذیرفت و همواره خود را شاه ایران میدانست، اما ارفع علت به حکومت رسیدن رضاخان سردار سپه را کنارهگیری احمدشاه از حکومت میداند، یا در کودتای 28 مرداد 32 از نظر او مصدق کسی بود که اساسا برای ضربه زدن به حکومت پهلوی بر سر کار آمده بود و اصلا فرد وطنپرستی نبود.
ارفع بسیاری از اتفاقات مهمی که در ایران افتاده است را ندیده بود، زمان انقلاب مشروطه نوجوان بوده و خارج از کشور بوده، جنگ جهانی اول که آغاز میشود با پدرش از ایران میروند و ماجرای قحطی را فقط شنیده است. باوجود این سعی کرده هر حادثهای را به طور مختصر شرح دهد تا خواننده کتاب فضای کلی آن سالها را بداند و همین دلیل «در زمانه پنج شاه» را کتابی در لفظ جامع کرده است. چون اساسا او زندگینامهاش را برای ثبت در تاریخ و به خاطر احساس مسئولیتی که در این زمینه داشته، نوشته است. حوادثی را هم که خودش شخصا ناظرش بوده با جزئیات و از نگاه خودش به خوبی توصیف کرده است.
این روزها سالگرد برکناری رضاشاه از سلطنت است، همه ما احتمالا روایتهایی از شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین شنیدهایم. روایتهایی که معمولا در نقد عملکرد رضاشاه است و در نتیجه او را خائن میداند. ارفع همانطور که پیش از این ذکر شد خود را فرمانبر رضاشاه میدانسته و بسیار او را میستاید، پس برای ما که آن روزها را ندیدهایم و مخاطب تاریخ هستیم، خوب است علاوه بر روایتهای مخالف آنچه که یک دوستدار حکومت پهلوی و خدمتگزار تاج و تخت آنها شرح داده را هم بخوانیم تا به نگاه درستتری از وقایع آن سالها برسیم.
با تمام اوصافی که تا الان ذکر شد، «در زمانه پنج شاه» کتابی مناسب در زمینه تاریخ اجتماعی است، چرا که مورخان عموما به خصوص در گذشته توجهی به وضع مردم نداشتهاند و آنچه که برایشان بیشتر اهمیت داشته تاریخ سیاسی بوده است.
ارفع به واسطه زندگی در کشورهای مختلف با فرهنگهای آنها هم به خوبی آشنا شده و بعضا به جزئیاتی پرداخته است که از دید بقیه مستور مانده است، به ویژه در زمان جنگ جهانی اول که او تقریبا تمام کشورهای درگیر جنگ را از نزدیک مشاهده کرده و وضعیت مردم را از نزدیک دیده است.
او در ایران به واسطه آنکه ماموریتهای زیادی در شهرهای مختلف داشته است، اوضاع داخلی شهرها را به خوبی دیده است و شرح خوبی از وضعیت ایلات، راهها و معیشت مردم در کتاب آورده است.
کتاب ترجمهی روانی دارد و ارفع وقایع را به خوبی روایت کرده و خواننده از مطالعه کتاب با وجود حجم نسبتا زیادی که دارد خسته نمیشود.
عنوان: در زمانه پنج شاه/ پدیدآور: حسن ارفع، مترجم: مانی صالحی علامه/ انتشارات: ماهی/ تعداد صفحات: 572/ نوبت چاپ: دوم (1398).
انتهای پیام/